گنجور

شمارهٔ ۳۵۴

دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو
قفس بر هم شکست این مرغ، خرم بوستانی کو
نگاه گرم آتش در حریف انداز می‌خواهم
بر این دل کز محبت سرد شد آتش فشانی کو
می‌دوشینه از سر رفت و یک عالم خمار آمد
حریف تازه و بزم نو و رطل گرانی کو
کمند پاره در گردن گریزانست نخجیری
بخواهد جست ازین آماجگه چابک عنانی کو
مذاق تلخ دارم وحشی از زهری که می‌دانی
حدیث تلخ تا کی بشنوم شیرین زبانی کو

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل از عشق کهن بگرفت از نو دلستانی کو
قفس بر هم شکست این مرغ، خرم بوستانی کو
هوش مصنوعی: دل از عشق قدیمی دوباره شاداب شد، همانطور که این پرنده با شکستن قفس، باغی را خوشحال کرد.
نگاه گرم آتش در حریف انداز می‌خواهم
بر این دل کز محبت سرد شد آتش فشانی کو
هوش مصنوعی: می‌خواهم نگاهی پرحرارت مانند آتش بر این دل بیفکنم که از محبت سرد شده است. کجا می‌توانم آتش فشانی پیدا کنم؟
می‌دوشینه از سر رفت و یک عالم خمار آمد
حریف تازه و بزم نو و رطل گرانی کو
هوش مصنوعی: از سر مستی و شوق گذشته، حالا دنیای جدیدی از سرخوشی و نشئگی آغاز شده است. در این مهمانی تازه، کسی یا چیزی که سنگینی خاصی داشته باشد، کجاست؟
کمند پاره در گردن گریزانست نخجیری
بخواهد جست ازین آماجگه چابک عنانی کو
هوش مصنوعی: چشم‌انداز و امکانات برای فرار از وضعیتی دشوار وجود دارد، همان‌طور که یک آهو به دنبال راهی برای رهایی از ایستگاه شکار است. آیا راهی سریع و چابک وجود دارد که بتواند به راحتی از این موقعیت خارج شود؟
مذاق تلخ دارم وحشی از زهری که می‌دانی
حدیث تلخ تا کی بشنوم شیرین زبانی کو
هوش مصنوعی: من طعم تلخی دارم، ای وحشی، از زهر تلخی که می‌دانی چقدر می‌توانم این داستان تلخ را بشنوم؛ کی کسی پیدا می‌شود که با زبان شیرین، حرف بزند؟