گنجور

شمارهٔ ۳۵۰

یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو
در حیرتم از خود که چه خوش کرده‌ام از تو
خواهم که حریفی چو تو خوبت بچشاند
ته ماندهٔ این رطل که من خورده‌ام از تو
این میوه که آلوده به زهرم لب و دندان
نوباوهٔ شاخی‌ست که پرورده‌ام از تو
سد پردهٔ خون گشت بر عقدهٔ غم خشک
دل مرده‌تر از غنچهٔ پژمرده‌ام از تو
چون وحشی اگر عمر بود بر تو فشاندم
جانی که به نزدیک لب آورده‌ام از تو

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یک بار نباشد که نیازرده‌ام از تو
در حیرتم از خود که چه خوش کرده‌ام از تو
هوش مصنوعی: هرگز نبوده که از تو دل‌شکسته باشم و اکنون در تعجبم از خودم که چگونه اینقدر به تو دلخوش کرده‌ام.
خواهم که حریفی چو تو خوبت بچشاند
ته ماندهٔ این رطل که من خورده‌ام از تو
هوش مصنوعی: من آرزو دارم کسی همچون تو، با زیبایی‌ات، باقی‌مانده‌ی این بار سنگینی که از تو به دوش دارم را به من بچشاند.
این میوه که آلوده به زهرم لب و دندان
نوباوهٔ شاخی‌ست که پرورده‌ام از تو
هوش مصنوعی: این میوه که به زهر آلوده است، لب و دندان کودک جوانی است که من به خاطر تو تربیت کرده‌ام.
سد پردهٔ خون گشت بر عقدهٔ غم خشک
دل مرده‌تر از غنچهٔ پژمرده‌ام از تو
هوش مصنوعی: درد و رنج من همچون دیواری از خون شده و غم عمیق در دل من نشسته است. من از تو به اندازهٔ یک گل پژمرده، خشک و بی‌روح هستم.
چون وحشی اگر عمر بود بر تو فشاندم
جانی که به نزدیک لب آورده‌ام از تو
هوش مصنوعی: اگر عمری باقی باشد، همچون یک وحشی برای تو جانم را فدای تو می‌کنم؛ چون به نزدیکی لب‌های تو رسیده‌ام.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۵۰ به خوانش محمدرضا خوشدل

حاشیه ها

1400/07/08 23:10
مرداد

بسیار هنرمندانه و زیباست، چه حیف که به خیلی از شعرها توجه کافی و همگانی نمی‌شود.