شمارهٔ ۳۴۶
ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن
آنچه او در کار من کردست در کارش مکن
هندوی چشم تو شد میبین خریدارانهاش
اعتمادی لیک بر ترکان خونخوارش مکن
گرچه تو سلطان حسنی دارد او هم کشوری
شوکت حسنش مبر بیقدر و مقدارش مکن
انتقام از من کشد مپسند بر من اینستم
رخصت نظارهاش ده منع دیدارش مکن
جای دیگر دارد او شهباز اوج جان ماست
هم قفس با خیل مرغان گرفتارش مکن
این چه گستاخیست وحشی تا چه باشد حکم ناز
التماس لطف با او کردن از یارش مکن
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن
آنچه او در کار من کردست در کارش مکن
هوش مصنوعی: ای کسی که دل مرا از محبوبم گرفتهای، او را آزار نرسان؛ چرا که آنچه او به من کرد، تو نیز در کار او انجام نده.
هندوی چشم تو شد میبین خریدارانهاش
اعتمادی لیک بر ترکان خونخوارش مکن
هوش مصنوعی: چشمان تو مثل هندیها در حال تماشا است، اما به این نگاه اعتماد نکن، به خصوص به ترکهای خونخوار.
گرچه تو سلطان حسنی دارد او هم کشوری
شوکت حسنش مبر بیقدر و مقدارش مکن
هوش مصنوعی: اگرچه تو صاحب زیبایی هستی، اما او هم سرزمینی دارد که زیباییاش به فراتر از ارزش و مقدار معمول است. لذا به او کمارزش نکن.
انتقام از من کشد مپسند بر من اینستم
رخصت نظارهاش ده منع دیدارش مکن
هوش مصنوعی: از اینکه بخواهند از من انتقام بکشند خوشنود نیستم. بر من این ظلم را روا ندار و اجازه بده او را تماشا کنم و مانع دیدنش نشوید.
جای دیگر دارد او شهباز اوج جان ماست
هم قفس با خیل مرغان گرفتارش مکن
هوش مصنوعی: او دارای ویژگیهای خاص و با ارزشی است که در جایی دیگر قرار دارد و به نوعی روح ما را به اوج میبرد. نباید او را در قفس قرار دهی، زیرا در این صورت به مانند دیگر پرندگان گرفتار خواهد شد.
این چه گستاخیست وحشی تا چه باشد حکم ناز
التماس لطف با او کردن از یارش مکن
هوش مصنوعی: این چه جسارت و بیادبی است که وحشی کردهای؟ تا چه حد ممکن است که به خاطر محبت و درخواست لطف، از او و یارش التماس کنی؟
خوانش ها
شمارهٔ ۳۴۶ به خوانش محمدرضا خوشدل
حاشیه ها
1395/06/22 02:08
سارا
انتقام از من کشد.... خدا رحمتت کنه عجب دلی داشتی وحشی بافقی ...عجب شعری..