شمارهٔ ۳۳۶
آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
طوق در گردن همان زنجیر در پا همچنان
رفته بودم ز آتش امید در دل شعلهها
آمدم دل گرم از سوز تمنا همچنان
یار خسرو گشت شیرین و برید از کوهکن
کوهکن ره میبرد در کوه خارا همچنان
پیش لیلی کیست تاگوید ز استیلای عشق
بازگشت از کعبه مجنون رند و رسوا همچنان
رو به شهر و ملک خویش آورد هر آوارهای
وحشی بی خان و مان در کوه و صحرا همچنان
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آمدم سر تا قدم در بند سودا همچنان
طوق در گردن همان زنجیر در پا همچنان
هوش مصنوعی: به اینجا آمدم، تمام وجودم درگیر ولع و عشق است، مانند طوقی که بر گردن آویخته شده و زنجیری که به پاهایم بسته است.
رفته بودم ز آتش امید در دل شعلهها
آمدم دل گرم از سوز تمنا همچنان
هوش مصنوعی: من از دلی پر از ناامیدی و شعلههای آتشین رفته بودم، اما با اشتیاق و آرزویی سوزان، دوباره دلگرم و شاداب بازگشتم.
یار خسرو گشت شیرین و برید از کوهکن
کوهکن ره میبرد در کوه خارا همچنان
هوش مصنوعی: یار خسرو به شیرین تبدیل شد و از کوهکن جدا شد. کوهکن در دل کوههای سخت راه میپیماید و همچنان به سفر خود ادامه میدهد.
پیش لیلی کیست تاگوید ز استیلای عشق
بازگشت از کعبه مجنون رند و رسوا همچنان
هوش مصنوعی: هیچکس نیست که به لیلی بگوید از تسلط عشق چگونه به سرزمین کعبه، مجنون رند و رسوا بازگشته است.
رو به شهر و ملک خویش آورد هر آوارهای
وحشی بی خان و مان در کوه و صحرا همچنان
هوش مصنوعی: هر بیخانمانی که در کوه و دشت سرگردان بود، به سمت شهر و سرزمین خود بازگشت.
حاشیه ها
1396/01/21 02:03
علی
اون بیت آخر جیگر آدمو میسوزونه بنده خدا وحشی