گنجور

شمارهٔ ۳۳۴

چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم کن
نگاهی چند ناز آلوده در کار نیازم کن
درخت میوه‌ای داری صلای میوه‌ای میزن
ولی اندیشه از گستاخی دست درازم کن
به دیوانش مرا کاری فتاد ای لطف پنهانی
یکی زان شیوه‌های پیش خدمت کار سازم کن
برون آور ز جیبت آن عنایتها که می‌دانی
کلیدی وز در زندا ن غم این قفل بازم کن
به هیچم می‌توان کردن تسلی گر دلت خواهد
نمی‌گویم که خاص از شیوه‌های دلنوازم کن
حجابست اینکه خالی می‌کند پهلوی ما از تو
به یک جانب فکن این شرم، و رفع احترازم کن
ز من برخاست تکلیف از جنون عشق بت وحشی
ببر دیوانگی از طبع و تکلیف نمازم کن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه کم می‌گردد از حشمت بلاگردان نازم کن
نگاهی چند ناز آلوده در کار نیازم کن
هوش مصنوعی: چه مقدار از قدرت و عظمت بلاگردان من کم می‌شود اگر چند نگاهی نازک و دلنواز به من بکنی و در کار نیازم یاری‌ام کنی؟
درخت میوه‌ای داری صلای میوه‌ای میزن
ولی اندیشه از گستاخی دست درازم کن
هوش مصنوعی: درختی که میوه دارد، صدای میوه‌اش را سر داده است، اما من از تو می‌خواهم که به خاطر جسارت من، دستی دراز کنی و به من کمک کنی.
به دیوانش مرا کاری فتاد ای لطف پنهانی
یکی زان شیوه‌های پیش خدمت کار سازم کن
هوش مصنوعی: در دیوان او کار مهمی برایم پیش آمده است. ای لطف پنهانی، یکی از روش‌های خدمتی‌ات را به من بیاموز تا به کارم برسم.
برون آور ز جیبت آن عنایتها که می‌دانی
کلیدی وز در زندا ن غم این قفل بازم کن
هوش مصنوعی: برابر با مضامین این بیت، شخصی از دیگری می‌خواهد که از تمام خوبی‌ها و نعمت‌هایی که در دل دارد، استفاده کند و به کار ببرد. او همچنین از او می‌خواهد تا با این شگفتی‌ها، درب زنجیرهای غم و اندوه را باز کند و به آزادی و شادی دست یابد.
به هیچم می‌توان کردن تسلی گر دلت خواهد
نمی‌گویم که خاص از شیوه‌های دلنوازم کن
هوش مصنوعی: اگر بخواهی می‌توانی به من آرامش بدهی، اما نمی‌خواهم بگویم که این کار مخصوص من است یا تنها شامل روش‌های دلنواز من می‌شود.
حجابست اینکه خالی می‌کند پهلوی ما از تو
به یک جانب فکن این شرم، و رفع احترازم کن
هوش مصنوعی: این حجاب باعث شده که ما از محبت تو دور شویم، آن را کنار بزن و شرم را از بین ببر تا بتوانم به تو نزدیک‌تر شوم و احتیاط‌هایم را کنار بگذارم.
ز من برخاست تکلیف از جنون عشق بت وحشی
ببر دیوانگی از طبع و تکلیف نمازم کن
هوش مصنوعی: من از عشق دیوانه‌وار بت وحشی به جنون افتاده‌ام، حالا که از خودم بیرون آمده‌ام، دیگر مسئولیتی ندارم و از تو می‌خواهم که حال و احوال من را به سامان بیاوری.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۳۴ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۳۳۴ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

بسیار عالی به به چه سراییده این شاعر