گنجور

شمارهٔ ۳۳۲

شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنان
جان باختم در دوستی او دشمن جان همچنان
هر کس که آمد غیر ما در بزم وصلش یافت جا
ما بر سر راه فنا با خاک یکسان همچنان
عمریست کز پیش نظر بگذشت آن بیدادگر
ما بر سر آن رهگذر افتاده حیران همچنان
حالم مپرس ای همنشین بی طرهٔ آن نازنین
آشفته بودم پیش ازین هستم پریشان همچنان
وحشی بسی شب تا سحر بودم پریشان، دیده تر
باقی‌ست آن سوز جگر وان چشم گریان همچنان

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شد صرف عمرم در وفا بیداد جانان همچنان
جان باختم در دوستی او دشمن جان همچنان
هوش مصنوعی: عمرم را در وفاداری به معشوق سپری کردم و در این راه جان خود را به خاطر محبت او فدای کردم، حتی اگر او برای من مانند دشمن باشد.
هر کس که آمد غیر ما در بزم وصلش یافت جا
ما بر سر راه فنا با خاک یکسان همچنان
هوش مصنوعی: هر کسی که غیر از ما به مهمانی وصال آمد، جایی پیدا نکرد. ما در مسیر نابودی، به خاک و فراموشی می‌رویم و از بین می‌رویم.
عمریست کز پیش نظر بگذشت آن بیدادگر
ما بر سر آن رهگذر افتاده حیران همچنان
هوش مصنوعی: سالیان زیادی است که آن ظالم از پیش دیدگانم دور شده و من همچنان در حیرت و سردرگمی به راه خود ادامه می‌دهم.
حالم مپرس ای همنشین بی طرهٔ آن نازنین
آشفته بودم پیش ازین هستم پریشان همچنان
هوش مصنوعی: حالم را از من نپرس، ای همدم، زیرا پیش از این هم به خاطر آن معشوق دلربا ناآرام و آشفته بودم و حالا هم همچنان پریشانم.
وحشی بسی شب تا سحر بودم پریشان، دیده تر
باقی‌ست آن سوز جگر وان چشم گریان همچنان
هوش مصنوعی: من شب‌های زیادی را با ذهنی آشفته گذراندم و هنوز هم چشمانم پر از اشک است. آن درد عمیق در درونم باقی مانده و اشک‌های من همچنان جاری است.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۳۲ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۳۳۲ به خوانش عندلیب