گنجور

شمارهٔ ۳۱۸

دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم
نشد پابوس روزی آستان بوسیدم و رفتم
ز گرد راه خود را بر سر کوی تو افکندم
رخ پر گرد بر خاک درت مالیدم و رفتم
اگر منزل به منزل چون جرس نالم عجب نبود
که آواز درایی از درت نشنیدم و رفتم
نیامد سرو من بیرون که بر گرد سرش گردم
به سان گرد باد از غم به خود پیچیدم و رفتم
میسر چون نشد وحشی که بینم خلوت وصلش
به حسرت بر در و دیوار کویش دیدم و رفتم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دل پر حسرت از کوی تو برگردیدم و رفتم
نشد پابوس روزی آستان بوسیدم و رفتم
هوش مصنوعی: دل پر از آرزو و افسوس من از راه تو بازگشت و من از آنجا رفتم. نتوانستم روزی به پای تو سجده کنم و به آستانت بوسه زنم و در نهایت از آنجا دور شدم.
ز گرد راه خود را بر سر کوی تو افکندم
رخ پر گرد بر خاک درت مالیدم و رفتم
هوش مصنوعی: من از گرد و غبار راه به سوی کوی تو آمدم، چهره‌ام پر از خاک شده و بر در خانه‌ات مالیده‌ام و سپس رفته‌ام.
اگر منزل به منزل چون جرس نالم عجب نبود
که آواز درایی از درت نشنیدم و رفتم
هوش مصنوعی: اگر به سفر بروم و در هر منزل مثل زنگ صدای بلندی بزنم، تعجبی ندارد که صدای من را از در تو نشنیدم و بی‌آنکه کسی بفهمد، راهی شوم.
نیامد سرو من بیرون که بر گرد سرش گردم
به سان گرد باد از غم به خود پیچیدم و رفتم
هوش مصنوعی: سرو من بیرون نیامده و به دورش نمی‌چرخم. از غم به حالت غمگینی درآمده و از آنجا دور شدم.
میسر چون نشد وحشی که بینم خلوت وصلش
به حسرت بر در و دیوار کویش دیدم و رفتم
هوش مصنوعی: وقتی نتوانستم وحشی را ببینم که در خلوت وصالش باشد، با حسرت به در و دیوار کوی او نگاه کردم و سپس آنجا را ترک کردم.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۱۸ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۳۱۸ به خوانش عندلیب