گنجور

شمارهٔ ۳۱۴

آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم
شکرانهٔ هر سجده‌ای صد سجدهٔ دیگر کنم
کردم سراپا خویش را چشم از پی طی رهت
کز بهر سجده بر درت خود را تمامی سرکنم
گوگرد احمر کی کند کار غبار راه تو
این کیمیاگر باشدم خاک سیه را زر کنم
تو خوش به دولت خواب کن گر پاسبانی بایدت
من از دعای نیم شب گردون پر از لشکر کنم
خصمت که هست اندر قفس بگذار با آه منش
کو را اگریاقوت شد زین شعله خاکستر کنم
گر توتیایی افکنی در دیده ام از راه خود
از رشک چشم خود نمک در دیدهٔ اخترکنم
بر اوج تختت کاندر او سیمرغ شهپر گم کند
من پشه و از پشه کم کی عرض بال و پرکنم
وحشی چه پیش آرد که آن ایثار راهت را سزد
از مخزن فیضت مگر دامن پر از گوهر کنم

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آورده اقبالم دگر تا سجدهٔ این در کنم
شکرانهٔ هر سجده‌ای صد سجدهٔ دیگر کنم
هوش مصنوعی: اقبال و شانس من دوباره به گونه‌ای در آمده که می‌خواهم در برابر این درِ محبت و رحمت سجده کنم. برای هر سجده‌ای که می‌کنم، به نشانه‌ی شکرگزاری، صد سجده‌ی دیگر هم انجام می‌دهم.
کردم سراپا خویش را چشم از پی طی رهت
کز بهر سجده بر درت خود را تمامی سرکنم
هوش مصنوعی: من تمام وجودم را به خاطر تو آماده کرده‌ام و با تمام وجود به دنبال راهی هستم که به درگاهت برسم؛ تا جایی که برای سجده بر درت، تمام وجودم را فدای تو کنم.
گوگرد احمر کی کند کار غبار راه تو
این کیمیاگر باشدم خاک سیه را زر کنم
هوش مصنوعی: گوگرد قرمز چه نقشی در زدودن گرد و غبار از مسیر تو دارد؟ من این کیمیاگر هستم که می‌توانم خاک سیاه را به طلا تبدیل کنم.
تو خوش به دولت خواب کن گر پاسبانی بایدت
من از دعای نیم شب گردون پر از لشکر کنم
هوش مصنوعی: اگر تو به خوشبختی و آرامش دست یافته‌ای و به خواب رفته‌ای، نگران نباش. اگر نیاز به نگهبانی داری، من شبانه‌ روزی بر دعا و نیایش می‌کوشم تا نیروهای الهی را به کمک تو بیاورم.
خصمت که هست اندر قفس بگذار با آه منش
کو را اگریاقوت شد زین شعله خاکستر کنم
هوش مصنوعی: در قفس، رقیب تو را به یاد می‌آورم و با حسرت و عشق به او فکر می‌کنم، اگر روزی مانند یاقوت درخشان شوم، آن‌گاه با این آتش درونم او را به خاکستر تبدیل خواهم کرد.
گر توتیایی افکنی در دیده ام از راه خود
از رشک چشم خود نمک در دیدهٔ اخترکنم
هوش مصنوعی: اگر توتیایی را در چشم من بیندازی، به خاطر حسادت به چشمان خودم، به زودی از آن، زهر در چشم ستاره‌ها می‌ریزم.
بر اوج تختت کاندر او سیمرغ شهپر گم کند
من پشه و از پشه کم کی عرض بال و پرکنم
هوش مصنوعی: تو در اوج تخت سلطنت و عظمت خود آن‌چنان با شکوه و بزرگ هستی که حتی سیمرغ، که نماد عظمت و زیبایی است، در مقایسه با تو به چشم نمی‌آید. من، که تنها یک پشه‌ام، چگونه می‌توانم خود را با تو مقایسه کنم و به خود اجازه دهم تا در برابر تو از بال و پر خود سخن بگویم؟
وحشی چه پیش آرد که آن ایثار راهت را سزد
از مخزن فیضت مگر دامن پر از گوهر کنم
هوش مصنوعی: وحشی چه چیزی می‌تواند به تو هدیه دهد که شایسته‌ی راه تو باشد، جز اینکه من دامنم را پر از گوهر‌ها کنم از رحمت تو.

خوانش ها

شمارهٔ ۳۱۴ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۳۱۴ به خوانش عندلیب