شمارهٔ ۳۱۲
گو جان ستان از من که من تن در بلای او دهم
پیکر به خون اندر کشم جان خونبهای او دهم
بزم فراغ آراست دل کو بی محابا غمزهای
کش من ز راه چشم خود سر در سرای او دهم
جانی به حسرت میکنم بهر عیادت گو میا
کی بهر حفظ جان خود تشویش پای او دهم
ماخولیا گر نیست این جویم چرا خونخوارهای
کو قصد جان من کند من جان برای او دهم
چون عشق خواهم دشمنی این جان ایمن خفته را
تا باز سد ره هر شبی تغییر جای او دهم
وحشی شکایت تا به کی از روزگار عافیت
ایام رشک عشق کو تا من سزای او دهم
شمارهٔ ۳۱۱: من که چون شمع از تف دل جانگدازی میکنمشمارهٔ ۳۱۳: صد دشنه بر دل میخورم وز خویش پنهان میکنم
اطلاعات
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گو جان ستان از من که من تن در بلای او دهم
پیکر به خون اندر کشم جان خونبهای او دهم
هوش مصنوعی: از جانم بگذر و آن را بگیر، چون من این بدن را در راه عشق او فدای او میکنم و پیکر خود را در خون غم عشق او غرق میکنم.
بزم فراغ آراست دل کو بی محابا غمزهای
کش من ز راه چشم خود سر در سرای او دهم
هوش مصنوعی: من در محفل شادی و آرامش آمادهام و قلبم بیخودانه شوقی دارد. ای معشوق، با یک نگاه دلربای خود، مرا به سوی خود جذب کن تا من در کانون دلخواهت جایی داشته باشم.
جانی به حسرت میکنم بهر عیادت گو میا
کی بهر حفظ جان خود تشویش پای او دهم
هوش مصنوعی: من برای عیادت و دیدن تو شوق دارم، اما نمیخواهم نگرانی و دلواپسی برای سلامتیات را به جان خود ببرم.
ماخولیا گر نیست این جویم چرا خونخوارهای
کو قصد جان من کند من جان برای او دهم
هوش مصنوعی: اگر این دل دغدغه و افسردگی ندارد، پس چرا باید در پی کسی باشم که قصد جان مرا داشته باشد؟ من جانم را برای او تقديم میکنم.
چون عشق خواهم دشمنی این جان ایمن خفته را
تا باز سد ره هر شبی تغییر جای او دهم
هوش مصنوعی: وقتی که عشق میورزم، باید با دشمنی مقابله کنم تا این جان بیخیال را از خطر دور نگهدارم و هر شب بهگونهای تغییر مکانش دهم تا از دسترس دور بماند.
وحشی شکایت تا به کی از روزگار عافیت
ایام رشک عشق کو تا من سزای او دهم
هوش مصنوعی: وحشی، تا کی میخواهی از روزگار راحتی و آرامش شکایت کنی؟ عشق و محبت کی به من خواهد رسید تا بتوانم سزاوار آن باشم؟