گنجور

شمارهٔ ۳۰۸

چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند این‌ها که من با جان خود کردم
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
مگو وقتی دل صد پاره‌ای بودت کجا بردی
کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم
ز سر بگذشت آب دیده‌اش از سرگذشت من
به هر کس شرح آب دیدهٔ گریان خود کردم
ز حرف گرم وحشی آتشی در سینه افکندم
به او اظهار سوز سینهٔ سوزان خود کردم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چه‌ها با جان خود دور از رخ جانان خود کردم
مگر دشمن کند این‌ها که من با جان خود کردم
هوش مصنوعی: من چه کارهایی را با وجود خود و دور از چهره محبوبم انجام دادم، آیا این کارها را دشمن برایم ترتیب داده است که من این‌گونه با خودم رفتار کردم؟
طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
هوش مصنوعی: پزشکم گفت که به هیچ دارویی درد دوری از محبوب درمان نمی‌شود، اما من خودم برای درمان این درد تلاش کردم و جانم را در این راه فدای عشق کردم.
مگو وقتی دل صد پاره‌ای بودت کجا بردی
کجا بردم ز راه دیده در دامان خود کردم
هوش مصنوعی: نگو که وقتی دل من پاره پاره بود، کجا بردی و من کجا رفتم. من در دامان خودم به تنگنای دلم افتادم.
ز سر بگذشت آب دیده‌اش از سرگذشت من
به هر کس شرح آب دیدهٔ گریان خود کردم
هوش مصنوعی: او با چشمان خود اشک‌هایش را از سر گذرانده و من هر بار که با کسی درباره‌ی درد و غم خود صحبت کردم، همچنان در حال گریه بودم.
ز حرف گرم وحشی آتشی در سینه افکندم
به او اظهار سوز سینهٔ سوزان خود کردم
هوش مصنوعی: از صحبت‌های دلنشین و جذاب او، آتشی در دل من جان گرفت و به او احساسات و دردهای درونم را نشان دادم.

خوانش ها

غزل ۳۰۸ به خوانش سید علی علوی
شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش یاسین ریاحی
شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش محمدرضا خوشدل
غزل شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش یوسف پیری
شمارهٔ ۳۰۸ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1395/01/28 16:03
ایمان

این شعر رو استاد بنان به زیباترین شکل در آواز دشتی خوانده اند.
روحش شاد

1398/06/08 13:09
علیرضا

میشه لطفا بیت سوم رو یکی معنی کنه ... اصلا متوجه مصرع دومش نمیشم متاسفانه

1398/06/08 14:09
بابک چندم

@ علیرضا
مگو وقتی دل سد پاره‌ای بودت، کجا بردی؟
کجا بردم ز راه دیده؟ ->در دامان خود کردم

1398/06/08 20:09
بابک چندم

@ علیرضا
با پوزش
کجا بردم ز راه؟ -> دیده در دامان خود کردم

1398/06/09 13:09
بابک چندم

@ علیرضا
پوزش دوم :
کجا بردم؟-> ز راهِ دیده در دامان خود کردم
امید که پوزشی دیگر در راه نباشد...

1400/01/02 15:04
کیانوش پدرود

علیرضا جان، «کجا» در اینجا به معنای «که» هست. یعنی ...از من مپرس، زیرا آنرا به صورت اشک از دیده بیرون بردم و خود را درمان نمودم.

1400/05/29 09:07
Oveis

درود بر شما

بیت سوم ، دل صد پاره درسته فکر کنم

1402/05/05 16:08
نەمام

ز سر بگذشت آب دیده اش از سرگذشت من

به هر کس شرح آب دیده گریان خود کردم

 

 

 

 

آشنایی نه غریب است که دلسوز من است

چون من از خویش برفتم دل بیگانه بسوخت

حافظ

1403/06/16 15:09
سُنباد

کجا بردم؟ ز راه دیده در دامان خود کردم

دل سد پاره ام را به وسیله ی اشک به دامن خود ریختم