گنجور

شمارهٔ ۲۹۶

منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم
بوده در مجلس اغیار چنین فهمیدم
صبر رنجیدنم از یار به روزی نکشید
طاقت من چو همین بود چه می رنجیدم
غیردانست که از مجلس خاصم راندی
شب که با چشم تر از کوی تو بر گردیدم
یاد آن روز که دامان توام بود به دست
می‌زدی خنجر و من پای تو می‌بوسیدم
وحشی از عشق خبر داشت که با سد غم یار
مرد و حرفی گله آمیز ازو نشنیدم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

منفعل گشت بسی دوش چو مستش دیدم
بوده در مجلس اغیار چنین فهمیدم
هوش مصنوعی: دیروز زمانی که او را در مجلس دیگران دیدم، احساس کردم که تحت تأثیر قرار گرفته و مجذوب شده است.
صبر رنجیدنم از یار به روزی نکشید
طاقت من چو همین بود چه می رنجیدم
هوش مصنوعی: ضربه‌های دل‌شکستگی‌ام از طرف معشوق به قدری تحملم را فرسوده کرده که دیگر نمی‌توانم بیشتر از این تحمل کنم. اگر وضعیت همواره این‌گونه باشد، پس چرا باید همچنان به رنج کشیدن ادامه دهم؟
غیردانست که از مجلس خاصم راندی
شب که با چشم تر از کوی تو بر گردیدم
هوش مصنوعی: در شب‌هایی که با چشمانی پر از اشک به سمت تو برمی‌گشتم، نمی‌دانست که تو مرا از محفل خاص خودت طرد کردی.
یاد آن روز که دامان توام بود به دست
می‌زدی خنجر و من پای تو می‌بوسیدم
هوش مصنوعی: به یاد آن روزهایی می‌افتم که در آغوش تو بودم و تو با خنجر به من می‌زدی و من برای تو احترام قائل بودم و پای تو را می‌بوسیدم.
وحشی از عشق خبر داشت که با سد غم یار
مرد و حرفی گله آمیز ازو نشنیدم
هوش مصنوعی: وحشی به خوبی می‌دانست که معشوق از غم و درد جدا شده و با وجود این، هیچ گله‌ای از او به زبان نیاوردم.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۹۶ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۲۹۶ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1390/12/23 03:02
س

با تشکر از زحماتتان
که با "صد" غم یار درست است