گنجور

شمارهٔ ۲۸۳

مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم
ننشینم به رهش بر سر کویش نروم
هست خوش مصلحتی لیک دریغا کو تاب
که یک امروز به نظارهٔ رویش نروم
آرزو نام یکی سلسله جنبانم هست
خود به خود من به شکن گیری مویش نروم
سد صلا می‌زند آن چشم و به این جرأت شوق
بر در وصل ز اندیشهٔ خویش نروم
گر توان خواند فسونی که در آیند به دل
هرگز از پیش دل عربده جویش نروم
ساقی ما ز می خاص به بزم آورده است
نیست معلوم که از دست سبویش نروم
وحشی این عشق بد افتاد عجب گر آخر
در سر حسرت رخسار نکویش نروم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مصلحت دیده چنین صبر که سویش نروم
ننشینم به رهش بر سر کویش نروم
هوش مصنوعی: برای مصلحت خودم تصمیم گرفته‌ام که صبر کنم و به سمت او نروم. هرچند که نمی‌توانم در مسیرش منتظر بمانم و بر سر کوچه‌اش نشینم.
هست خوش مصلحتی لیک دریغا کو تاب
که یک امروز به نظارهٔ رویش نروم
هوش مصنوعی: در زندگی گاهی به دنبال خیر و مصلحت هستیم، اما افسوس که امروز نمی‌توانم لحظه‌ای را به تماشای چهره‌اش بگذرانم.
آرزو نام یکی سلسله جنبانم هست
خود به خود من به شکن گیری مویش نروم
هوش مصنوعی: آرزو نام یکی از افرادی است که مرا به سمت خود جذب کرده است، اما من به طور طبیعی به دنبال او نمی‌روم و به جستجویش نمی‌پردازم.
سد صلا می‌زند آن چشم و به این جرأت شوق
بر در وصل ز اندیشهٔ خویش نروم
هوش مصنوعی: چشمم به قدری زیباست که مانند صدای دلنوازی مرا به خود می‌کشاند و با این حال، به خاطر شوق و عشق، جرأت ورود به آنجا را ندارم و از فکر و اندیشه‌ام دور نمی‌شوم.
گر توان خواند فسونی که در آیند به دل
هرگز از پیش دل عربده جویش نروم
هوش مصنوعی: اگر بتوانی طوری که دل هر کسی را جذب کند صحبت کنی، هیچ‌وقت از پیش دل کسی نخواهم رفت و به دنبال دل عربده‌کش نخواهم رفت.
ساقی ما ز می خاص به بزم آورده است
نیست معلوم که از دست سبویش نروم
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر از ساقی (کسی که شراب می‌ریزد) می‌گوید که او نوع خاصی از شراب را به میهمانی آورده است. شاعر به نوعی ناشناسی و جذابیت این شراب اشاره می‌کند و ابراز می‌کند که نمی‌داند آیا بعد از نوشیدن این شراب، از اثرات آن به راحتی خلاص خواهد شد یا خیر.
وحشی این عشق بد افتاد عجب گر آخر
در سر حسرت رخسار نکویش نروم
هوش مصنوعی: عشق وحشی و شدید من به طوری دچار مشکلاتی شده که اگر در نهایت بخواهم به یاد صورت زیبای او بپردازم، ممکن است نتوانم به آن برسم.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۸۳ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۲۸۳ به خوانش یاسین ریاحی
شمارهٔ ۲۸۳ به خوانش عندلیب