شمارهٔ ۲۸۱
ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
بستان به پرورندهٔ بستان گذاشتیم
میآید از گشودن آن بوی منتی
در بسته باغ خلد به رضوان گذاشتیم
در کار ما مضایقهای داشت ناخدا
کشتی به موج و رخت به توفان گذاشتیم
در خود نیافتیم مدارا به اهرمن
بوسیدن بساط سلیمان گذاشتیم
کردیم پا ز دیده به عزم ره حرم
ره بسته بود خار مغیلان گذاشتیم
ظلمت به پیش چشمهٔ حیوان تتق کشید
رفتیم و ذوق چشمه حیوان گذاشتیم
وحشی نداشت پای گریز از کمند عشق
او را به بند خانهٔ حرمان گذاشتیم
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما گل به پاسبان گلستان گذاشتیم
بستان به پرورندهٔ بستان گذاشتیم
هوش مصنوعی: ما برای حفاظت از گلهای باغ، گل را به نگهبان باغ سپردیم و باغ را به کسی سپردیم که از آن مراقبت کند.
میآید از گشودن آن بوی منتی
در بسته باغ خلد به رضوان گذاشتیم
هوش مصنوعی: بوی خوشی از درب بسته باغ بهشتی به مشام میرسد که نشاندهنده نعمتها و خوشیهای آنجاست.
در کار ما مضایقهای داشت ناخدا
کشتی به موج و رخت به توفان گذاشتیم
هوش مصنوعی: در کار ما مشکلی پیش آمد و ناخدا کشتی را به دست امواج دریا سپرد و ما نیز در دشواری قرار گرفتیم.
در خود نیافتیم مدارا به اهرمن
بوسیدن بساط سلیمان گذاشتیم
هوش مصنوعی: ما نتوانستیم در خود صبوری و تحمل را بیابیم و به جای آن به آغوش گرفتن قدرت و ثروت سلیمان پرداختهایم.
کردیم پا ز دیده به عزم ره حرم
ره بسته بود خار مغیلان گذاشتیم
هوش مصنوعی: ما با قدمهایی از چشم به سوی حرم حرکت کردیم، اما راه بسته بود و در مسیر، خارهای مغیلان (خارهای تند و آزاردهنده) را بر سر راه خود گذاشتیم.
ظلمت به پیش چشمهٔ حیوان تتق کشید
رفتیم و ذوق چشمه حیوان گذاشتیم
هوش مصنوعی: در تاریکی به سمت چشمه حیوان رفتیم و از لذت آن چشمه بهرهمند شدیم.
وحشی نداشت پای گریز از کمند عشق
او را به بند خانهٔ حرمان گذاشتیم
هوش مصنوعی: وحشی، به دام عشق او گرفتار شد و نتوانست از آن فرار کند، به همین دلیل ما او را در بند ناامیدی قرار دادیم.