شمارهٔ ۲۶۲
تو زمن پرس قدر روز وصال
تشنه داند که چیست آب زلال
ذوق آن جستن از قفس ناگاه
من شناسم نه مرغ فارغ بال
میتوان مرد بهر آن هجران
کش وصال تو باشد از دنبال
این منم، این منم به خدمت تو
ای خوشم حال و ای خوشم احوال
این تویی، این تویی برابر من
ای خوشم بخت و ای خوشم اقبال
وحشی اسباب خوشدلی همه هست
ای دریغا دو جام مالامال
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو زمن پرس قدر روز وصال
تشنه داند که چیست آب زلال
هوش مصنوعی: کسی که در روزهای وصال و نزدیکی به معشوق سر میکند، میداند که چقدر احساس نیاز و تشنگی در دل دارد و به همین دلیل به خوبی میفهمد که آب زلال و پاک چیست.
ذوق آن جستن از قفس ناگاه
من شناسم نه مرغ فارغ بال
هوش مصنوعی: من تنها زمانی میتوانم شادی و خوشی را درک کنم که به طور ناگهانی از قفس رها شوم و نه مثل پرندهای که آزادانه پرواز میکند و در خوشی است.
میتوان مرد بهر آن هجران
کش وصال تو باشد از دنبال
هوش مصنوعی: میتوان برای جدایی از تو، مردی را یافت که به دنبال وصال تو باشد.
این منم، این منم به خدمت تو
ای خوشم حال و ای خوشم احوال
هوش مصنوعی: من همینام، که در خدمت توام، ای خوب، حال و هوای من خوش است.
این تویی، این تویی برابر من
ای خوشم بخت و ای خوشم اقبال
هوش مصنوعی: تو هستی، تویی که در برابر من قرار داری، ای کسی که خوشبختم و ای کسی که شانس خوبی دارم.
وحشی اسباب خوشدلی همه هست
ای دریغا دو جام مالامال
هوش مصنوعی: ای کاش همه چیز برای خوشدلی و شادابی مهیا بود، اما افسوس که تنها دو جام پر از لذت در دسترس داریم.