شمارهٔ ۲۶۱
مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ
رو که ما را به تو من بعد نه صلح است و نه جنگ
غمزه گو ناوک خود بیهده زن پس مفکن
که دل و جان دگر ساختم از آهن و سنگ
عذرم این بس اگر از کوی تو رفتم که نماند
نام نیکی که توانم بدلش ساخت به ننگ
بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد
که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ
آه حسرت نه به آیینه وحشی آن کرد
که توان بردنش از صیقل ابروی تو زنگ
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مده از خنده فریب و مزن از غمزه خدنگ
رو که ما را به تو من بعد نه صلح است و نه جنگ
هوش مصنوعی: از خندهات فریب نخور و با چشمان فریبندهات تیر نزن، زیرا هیچگونه صلح یا جنگی میان ما وجود ندارد و از این به بعد این روابط تغییر کرده است.
غمزه گو ناوک خود بیهده زن پس مفکن
که دل و جان دگر ساختم از آهن و سنگ
هوش مصنوعی: چشمک زدن و فریب دادن بیفایده است، زیرا من دیگر دل و جانم را از عشق و احساسات قوی ساختهام، مثل آهن و سنگ.
عذرم این بس اگر از کوی تو رفتم که نماند
نام نیکی که توانم بدلش ساخت به ننگ
هوش مصنوعی: اگر از سرزمین تو دور شدم، دلیل من این است که دیگر هیچ نام نیکی از خود باقی نگذاشتهام که بتوانم آن را با ننگ عوض کنم.
بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد
که دو روزیست وفاداری یاران دو رنگ
هوش مصنوعی: بلبل بهتر است که به فریب زیبایی گل نرود، زیرا وفاداری دوستان دو رنگ و ناپایدار است و فقط برای مدت کوتاهی دوام میآورد.
آه حسرت نه به آیینه وحشی آن کرد
که توان بردنش از صیقل ابروی تو زنگ
هوش مصنوعی: در اینجا به احساسی عمیق و نوستالژیک اشاره شده است. گوینده به یاد شخصی است که زیباییاش برایش بسیار خاص و ارزشمند است، بهطوری که حسرت و اندوه او درآیینه خود را نشان میدهد. گوینده احساس میکند که نمیتواند زیبایی او را به درستی درک کند یا نگه دارد، چرا که این زیبایی فراتر از توان اوست و او تنها میتواند با حسرت به آن نگاه کند.
حاشیه ها
1388/04/19 23:07
نگین شکروی
بادروروسپاس فراوان
در مصراع دوم ازبیت سوم کلمه "بدنش"اشتباه تایپی بوده و بایدبا"بدلش" جایگزین شود
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.