گنجور

شمارهٔ ۲۴۹

مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
بی گنه می‌کشتیم ، اکنون گنهکارم بکش
تیغ بیرحمی بکش اول زبانم را ببر
پس بیازار و پس از حرمان بسیارم بکش
جرم می‌آید زمن تا عفو می‌آید ز تو
رحم را حدیست ، از حد رفت ، این بارم بکش
وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم
روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مستحق کشتنم خود قائلم زارم بکش
بی گنه می‌کشتیم ، اکنون گنهکارم بکش
هوش مصنوعی: من به این باور رسیده‌ام که لیاقت مرگم را دارم، پس ای کسی که مرا می‌کشی، مرا به حال زارم بکش. زمانی که گنهکار نبودم، بی‌دلیل می‌کشتیم، اما حالا خودم را گنهکار می‌دانم، بنابراین مرا بکش.
تیغ بیرحمی بکش اول زبانم را ببر
پس بیازار و پس از حرمان بسیارم بکش
هوش مصنوعی: با ناتوانی و بی‌رحمی با من رفتار کن، ابتدا حرف‌هایم را خاموش کن. سپس به من آسیب بزن و بعد از اینکه خیلی عذاب کشیدم، مرا بکش.
جرم می‌آید زمن تا عفو می‌آید ز تو
رحم را حدیست ، از حد رفت ، این بارم بکش
هوش مصنوعی: گناه و اشتباهات من باعث می‌شوند که به سمت تو بیایم تا مورد بخشش قرار بگیرم. رحم و محبت تو نیز حد و اندازه‌ای دارد و اگر آن حد را بگذرانی، این بار مرا به خاطر خطاهایم مجازات کن.
وحشیم من کشتن من اینکه رویت بنگرم
روی خود بنما و از شادی دیدارم بکش
هوش مصنوعی: من از دیدن تو به شدت شگفت‌زده و حیرت‌زده هستم. هرچند که مرا نابود کنی، تنها کافی است که نگاهی به من بیندازی و زیبایی خود را نشان بدهی. حضور تو آن‌قدر برایم خوشایند است که حتی اگر این دیدار به مرگم بینجامد، ارزشش را دارد.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۴۹ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۲۴۹ به خوانش عندلیب