گنجور

شمارهٔ ۲۳۵

شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
از کسان یک بار حال ناتوان خود بپرس
شب به کویت مردمان را نیست خواب از دیده‌ام
گر زمن باور نداری از سگان خود بپرس
شرح دردم از زبان غیر پرسیدن چرا
می‌کنی چون لطف باری از زبان خود بپرس
دور از آن کو تا به کی باشی دلا بی خان ومان
این چه اوقاتست راه خان و مان خود بپرس
حال بیماران خود هرگز نمی‌پرسد چرا
وحشی این حال از مه نامهربان خود بپرس

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شرح ضعفم از سگان آستان خود بپرس
از کسان یک بار حال ناتوان خود بپرس
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی از حال ناتوانی من باخبری، بهتر است از سگ‌های درگاه تو بپرسی که از دردها و ضعف‌های من باخبرند.
شب به کویت مردمان را نیست خواب از دیده‌ام
گر زمن باور نداری از سگان خود بپرس
هوش مصنوعی: شب در کوی تو، مردمان خوابشان را گم کرده‌اند؛ اگر به من ایمان نداری، از سگ‌هایم بپرس.
شرح دردم از زبان غیر پرسیدن چرا
می‌کنی چون لطف باری از زبان خود بپرس
هوش مصنوعی: چرا از دیگران درباره دردم می‌پرسی؟ بهتر است خودت از من بپرسی، چون مهربانی تو از زبان خودم شنیده می‌شود.
دور از آن کو تا به کی باشی دلا بی خان ومان
این چه اوقاتست راه خان و مان خود بپرس
هوش مصنوعی: براستی که دل، دور از آن کس که به او وابسته‌ای، چه زمانی می‌تواند آرامش داشته باشد؟ بی‌سرپناهی و بی‌خانه بودن چه حال و روزی است؟ باید از خود بپرسی که چرا تک و تنها هستی و چطور می‌توانی به جایگاه خود برگردی.
حال بیماران خود هرگز نمی‌پرسد چرا
وحشی این حال از مه نامهربان خود بپرس
هوش مصنوعی: او هرگز از حال بیمارانش نمی‌پرسد، اما تو می‌توانی وضعیت خود را از مهری که به تو بی‌رحم بوده، بپرسی.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش خوشدل سریزدی
شمارهٔ ۲۳۵ به خوانش عندلیب