گنجور

شمارهٔ ۲۲۴

آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر
زیر پای خود سر عجز گدای خود نگر
این چه استغنا و ناز است ، این چه کبر و سرکشیست
حسبه‌لله به سوی مبتلای خود نگر
چون خرامی غمزه را بنشان بر آن دنبال چشم
نیم کشته نازْ خلقی، بر قفای خود نگر
این مَبین جانا که آسان پنجه صبرم شکست
زور بازوی غم مرد آزمای خود نگر
باورت گر نیست از وحشی که می‌سوزد ز تو
چاک در جانش فکن داغ وفای خود نگر

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آخر ای مغرور گاهی زیر پای خود نگر
زیر پای خود سر عجز گدای خود نگر
هوش مصنوعی: ای مغرور، گاهی به زمین خود نگاه کن و ببین که زیر پای تو چه چیزی است و به حالت ناتوانی و نیازمندی خود توجه داشته باش.
این چه استغنا و ناز است ، این چه کبر و سرکشیست
حسبه‌لله به سوی مبتلای خود نگر
هوش مصنوعی: این چه نوع بی‌نیازی و خودخواهی است، این چه نوع تکبر و نافرمانی است. خداوند به سوی کسی که دچار مصیبت شده نگاه می‌کند.
چون خرامی غمزه را بنشان بر آن دنبال چشم
نیم کشته نازْ خلقی، بر قفای خود نگر
هوش مصنوعی: هرگاه تو با ناز و دلربایی قدم می‌زنی، به تماشای آن نگاه خموش و دلکش خود ادامه بده. در آن حال، موجودی با زیبایی و ظرافت خاصی همچنان به تو توجه دارد و با نگاهی از پشت سر، خود را در ویرانی شگفت‌انگیز معشوقه‌ات غرق می‌کند.
این مَبین جانا که آسان پنجه صبرم شکست
زور بازوی غم مرد آزمای خود نگر
هوش مصنوعی: ای محبوب، نپندار که شکستگی صبر من به آسانی بوده است؛ قدرتی که غم من دارد را ببین و درک کن.
باورت گر نیست از وحشی که می‌سوزد ز تو
چاک در جانش فکن داغ وفای خود نگر
هوش مصنوعی: اگر به او اعتقاد نداری، از وحشی‌ای بگو که به خاطر تو می‌سوزد. داغی که بر دل او نهادی را در نظر بگیر و وفای خود را بسنج.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۲۴ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۲۲۴ به خوانش عندلیب