گنجور

شمارهٔ ۲۱۶

تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندارد
تنک شراب ستم ظرف این شراب ندارد
چه دیده‌ای و درین چیست مصلحت که نگاهت
تمام خشم شد و رخصت عتاب ندارد
تو زود رنج تغافل پرست ، وه چه بلندی
چه گفته‌ام که سلامم دگر جواب ندارد
به خشکسال وفا رستی ای گیاه محبت
بریز برگ که ابر امید آب ندارد
دل بلاکش وحشی که خو به داغ تو کرده
اگر به آتش دوزخ رود عذاب ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تو خون به کاسهٔ من کن که غیرتاب ندارد
تنک شراب ستم ظرف این شراب ندارد
هوش مصنوعی: تو برای من جانی ببخش که جسمم تاب و توان زیادی ندارد و این شراب ستم را در ظرفش نمی‌تواند نگهدارد.
چه دیده‌ای و درین چیست مصلحت که نگاهت
تمام خشم شد و رخصت عتاب ندارد
هوش مصنوعی: چه چیزی دیده‌ای که به خاطر آن نگاهت پر از خشم شده و هیچ اجازه‌ای برای سرزنش باقی نمانده است؟
تو زود رنج تغافل پرست ، وه چه بلندی
چه گفته‌ام که سلامم دگر جواب ندارد
هوش مصنوعی: تو بسیار زود از چیزی ناراحت می‌شوی و از بی‌توجهی دیگران شکایت می‌کنی. وای بر من که چه چیز بلندی گفته‌ام؛ دیگر کسی پاسخ سلامم را نمی‌دهد.
به خشکسال وفا رستی ای گیاه محبت
بریز برگ که ابر امید آب ندارد
هوش مصنوعی: ای گیاه محبت، در این دوران سخت و بی‌آبی، به وفاداری‌ات ادامه بده و برگ‌های بیشتری بریز، چرا که دیگر باران امیدی نمی‌بارد تا به تو آب دهد.
دل بلاکش وحشی که خو به داغ تو کرده
اگر به آتش دوزخ رود عذاب ندارد
هوش مصنوعی: دل عاشق و بی‌تابی که به عشق تو عادت کرده، حتی اگر به آتش جهنم برود، عذابی برایش نخواهد بود.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۱۶ به خوانش عندلیب
شمارهٔ ۲۱۶ به خوانش محمدرضا خوشدل

حاشیه ها

1399/04/13 09:07
گل ناز

مصراع دوم بیت اول این شعر چگونه خوانده می شود؟
آیا" تُنُک شراب ستم، ظرف، این شراب ندارد" درست است؟