گنجور

شمارهٔ ۲۰۱

مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد
چو گلبن رخت رنگ و بوی خویش از بوستان بندد
گلش در هم شکفت آن بی مروت بین که می‌خواهد
چنین فصلی در بستان به روی دوستان بندد
زبانم می‌سراید قصهٔ اندوه و می‌ترسم
که بر هر حرف من بدگو هزاران داستان بندد
خدنگی خورده‌ام کاری ز شست ناز پرکاری
که از ابرو گشاید تیر و تهمت بر کمان بندد
رهی در پیشم افتادست و بیم رهزنی در پی
که چون بر کاروانی تاخت اول دست جان بندد
قبا می‌پوشد و خون می‌کند افشاندن دستش
معاذالله از آن ساعت که خنجر بر میان بندد
علاج زخمهای ظاهری آید ز وحشی هم
طبیبی آنچنان خواهم که او زخمی نهان بندد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر من بلبلم کز گفتگوی گل زبان بندد
چو گلبن رخت رنگ و بوی خویش از بوستان بندد
هوش مصنوعی: آیا من بلبلی هستم که وقتی با گل صحبت می‌کند، زبانش بند می‌آید؟ به راستی که چرا باید گلابی که زیبایی و رایحه‌اش را از باغ به دوش کشیده، از گلستان دور شود؟
گلش در هم شکفت آن بی مروت بین که می‌خواهد
چنین فصلی در بستان به روی دوستان بندد
هوش مصنوعی: گلی که در باغ شکفته شده، به خاطر بی‌رحمی فردی در حال پژمرده شدن است که به دوستان اجازه نمی‌دهد از زیبایی‌ها و شادی‌های بستان بهره‌مند شوند.
زبانم می‌سراید قصهٔ اندوه و می‌ترسم
که بر هر حرف من بدگو هزاران داستان بندد
هوش مصنوعی: من داستان غم را با زبان خود می‌گویم و می‌ترسم که هر کلمه‌ام بهانه‌ای برای کسانی شود که بدی‌ها را درباره‌اش بگویند و داستان‌های زیادی بسازند.
خدنگی خورده‌ام کاری ز شست ناز پرکاری
که از ابرو گشاید تیر و تهمت بر کمان بندد
هوش مصنوعی: من ضربه‌ای به دلم خورده که کاری از دست نازک‌خیالان برنمی‌آید، زیرا ابروهای او به قدری جذابند که همچون تیرهای رها شده، تهمت‌هایی را به سوی من پرتاب می‌کنند.
رهی در پیشم افتادست و بیم رهزنی در پی
که چون بر کاروانی تاخت اول دست جان بندد
هوش مصنوعی: در جلوی من راهی به وجود آمده و نگرانی از وجود دزدان در پی آن است، چرا که وقتی به کاروانی حمله می‌کنند، ابتدا باید جان افراد را به خطر بیندازند.
قبا می‌پوشد و خون می‌کند افشاندن دستش
معاذالله از آن ساعت که خنجر بر میان بندد
هوش مصنوعی: او لباس زیبایی بر تن می‌کند و وقتی که دستش را به سوی کسی دراز می‌کند، همچون خنجر برمیان بندد و خونریزی می‌کند. این کار از زمانی آغاز می‌شود که تصمیم به جنگ و درگیری بگیرد.
علاج زخمهای ظاهری آید ز وحشی هم
طبیبی آنچنان خواهم که او زخمی نهان بندد
هوش مصنوعی: به درمان زخم‌های ظاهری، پزشکانی از میان مردم می‌آیند، اما من به دنبال آن کسی هستم که بتواند زخم‌های پنهان دل را التیام بخشد.

خوانش ها

شمارهٔ ۲۰۱ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۲۰۱ به خوانش عندلیب