شمارهٔ ۲۰
ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را
دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را
پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است
پر به ما منمای زاهد خرقهٔ پشمینه را
گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود
لشکر غم کرد غارت نقد این گنجینه را
روز مردن درد دل بر خاک میسازم رقم
چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را
گر به کشتن کین وحشی میرود از سینهات
کرد خون خود بحل ، بردار تیغ کینه را
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ساکن گلخن شدم تا صاف کردم سینه را
دادم از خاکستر گلخن صفا آیینه را
هوش مصنوعی: در مکانی آرام و دنج، به دور از شلوغیها و مزاحمتها قرار گرفتم تا از افکار و احساساتم پاکسازی کنم. در این فضای صمیمی، با رهایی از غمها و کدورتها، به روشنی و صفای درونم رسیدم.
پیش رندان حق شناسی در لباسی دیگر است
پر به ما منمای زاهد خرقهٔ پشمینه را
هوش مصنوعی: در مقابل افرادی که اهل دل و با درک هستند، نشان دادن سپاس و قدردانی شکل دیگری دارد. پس زاهد، به ما نگو که پوشیدن لباس پشمینه چه معنایی دارد و ارزشش را به ما نچشان.
گنج صبری بیش ازین در دل به قدر خویش بود
لشکر غم کرد غارت نقد این گنجینه را
هوش مصنوعی: دل من دیگر تحمّل غمها را ندارد و به اندازهی ظرفیت خود، گنجی از صبر را در خود جای داده است. اما لشکر غمها به یغما رفته و آن گنجینه را میدزدد.
روز مردن درد دل بر خاک میسازم رقم
چون کنم کس نیست تا گویم غم دیرینه را
هوش مصنوعی: در روزی که میمیرم، بر روی خاک احساسات و دردهای درونم را به یادگار میگذارم. اما چگونه این کار را انجام دهم، در حینی که هیچکس نیست تا غمها و رنجهای قدیمیام را با او در میان بگذارم.
گر به کشتن کین وحشی میرود از سینهات
کرد خون خود بحل ، بردار تیغ کینه را
هوش مصنوعی: اگر به خاطر کینه و انتقام دست به قتل میزنی، از دل خود خون خشم و نفرت را خارج کن و تیغ کینه را کنار بگذار.
خوانش ها
غزل ۲۰ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1401/08/05 13:11
حافظ قائمی
بحل (behel) : بخشیده؛ عفو شده؛ آمرزیده