گنجور

شمارهٔ ۱۹۷

که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
کلاه کج نهد از ناز و بر سرگذر آید
رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد
دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید
ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد
هنوز قافله در مصر و قاصد و خبر آید
کمینه خاصیت عشق جذبه‌ایست که کس را
ز هر دری که پرانند بیش ، بیشتر آید
سبو به دوش و صراحی به دست و محتسب از پی
نعوذبالله اگر پای من به سنگ بر آید
مگو که وحشیم آید ز پی اگر بروم من
چه مانعست نیاید چرا به چشم و سر آید

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

که جان برد اگر آن مست سرگران بدرآید
کلاه کج نهد از ناز و بر سرگذر آید
هوش مصنوعی: اگر آن فرد سرمست و جذاب بیرون بیاید و با ناز کلاه کج بر سر بگذارد، جان انسان را خواهد برد.
رسید بار دگر بار حسن حکم چه باشد
دگر که از نظر افتد که باز در نظر آید
هوش مصنوعی: وقتی زیبایی دوباره بروز کند، چه حسی خواهد داشت اگر از دید پنهان شود و دوباره در دیده‌ها ظاهر گردد؟
ز سوی مصر به کنعان عجب رهیست که باشد
هنوز قافله در مصر و قاصد و خبر آید
هوش مصنوعی: عجیب است که در حالی که قافله هنوز در مصر است و خبری از آن نمی‌رسد، مسیر بین مصر و کنعان همچنان باز است و می‌توان به آن سفر کرد.
کمینه خاصیت عشق جذبه‌ایست که کس را
ز هر دری که پرانند بیش ، بیشتر آید
هوش مصنوعی: عشق دارای خاصیتی است که انسان را به شدت تحت تأثیر قرار می‌دهد و باعث می‌شود با وجود هر مشکلات و چالش‌هایی که پیش می‌آید، احساسات و جذبه‌هایش همچنان بیشتر و بیشتر شود.
سبو به دوش و صراحی به دست و محتسب از پی
نعوذبالله اگر پای من به سنگ بر آید
هوش مصنوعی: شخصی با سبویی بر دوش و ظرفی در دست، در حال حرکت است و مراقبی که از او مراقبت می‌کند، انتظار دارد که اگر او پایش به سنگی برسد، دچار مشکل شود و از روی آداب دور شود. این تصویر نشان‌دهنده وضعیتی است که در آن فرد در تلاش است از موانع و مشکلات عبور کند، در حالی که دیگران بر او نظارت دارند.
مگو که وحشیم آید ز پی اگر بروم من
چه مانعست نیاید چرا به چشم و سر آید
هوش مصنوعی: نگو که ما از وحشت می‌آییم، اگر من بروم، چه چیزی مانع می‌شود که نیایند؟ چرا باید به چشم و سر ما بیایند؟

خوانش ها

شمارهٔ ۱۹۷ به خوانش محمدرضا خوشدل
شمارهٔ ۱۹۷ به خوانش عندلیب