شمارهٔ ۱۹۳
هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد
آلوده نیم چون دگران این هنرم هست
کز صحبت من هیچکس آلوده نگردد
پروانهام و عادت من سوختن خویش
تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد
با بلهوس از پاکی دامان تو گفتم
تا باز به دنبال تو بیهوده نگردد
وحشی ز غمش جان تو فرسود عجب نیست
جانست نه سنگست که فرسوده نگردد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هرگز به غرض عشق من آلوده نگردد
چشمم به کف پای کسی سوده نگردد
هوش مصنوعی: چشمانم هرگز به خاطر عشق، آلوده به هدفی نخواهد شد و به پای کسی نگاه نخواهد کرد.
آلوده نیم چون دگران این هنرم هست
کز صحبت من هیچکس آلوده نگردد
هوش مصنوعی: من مانند دیگران آلوده نیستم؛ این ویژگی من است که هیچکس از صحبتهای من دچار آلودگی نمیشود.
پروانهام و عادت من سوختن خویش
تا پاک نسوزم دلم آسوده نگردد
هوش مصنوعی: من مانند پروانهای هستم که به سوختن عادت کردهام. تا زمانی که خودم را نسازم و به کلی پاک نشوم، دل من آرام نخواهد شد.
با بلهوس از پاکی دامان تو گفتم
تا باز به دنبال تو بیهوده نگردد
هوش مصنوعی: به کسی که هیچگونه هدف و آرزویی ندارد، گفتم که نمیخواهد به دنبال تو بگردد، چون تو پاک و معصوم هستی و او نباید به سراغ تو بیاید.
وحشی ز غمش جان تو فرسود عجب نیست
جانست نه سنگست که فرسوده نگردد
هوش مصنوعی: غم وحشی باعث شده که جان تو خسته و ناتوان شود، و این امر عجیبی نیست، زیرا جان تو از جنس سنگ نیست که در برابر مشکلات دوام بیاورد.