شمارهٔ ۱۵
هست امیدِ قوتی بختِ ضعیفحال را
مژدهٔ یک خرام ده منتظرِ وصال را
گوشهٔ ناامیدیام داد ز صد بلا امان
هست قفس حصارِ جان مرغِ شکسته بال را
رشحهٔ وصل کو کز او گردِ امید نم کشد
وز نمِ آن برآورم رخنهٔ انفصال را
نیمشبان نشسته جان بر درِ خلوتِ دلم
منتظرِ صدای پا مهدکشِ خیال را
من که به وصل تشنهام خضر چه آبم آورد؟
رفعِ عطش نمیشود تشنهٔ این زلال را
دل ز فریبِ حسنِ او بزمِ فسوس و اندر او
انجمنی به هر طرف آرزوی محال را
وحشیِ محو مانده را قوّتِ شکرِ وصل کو
حیرتِ دیده گو بگو عذرِ زبانِ لال را
اطلاعات
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هست امیدِ قوتی بختِ ضعیفحال را
مژدهٔ یک خرام ده منتظرِ وصال را
هوش مصنوعی: برای کسانی که در وضعیت دشواری قرار دارند، امیدی به داشتن نیرویی تازه وجود دارد که میتواند به آنها بشارت بدهد و آنها را به انتظار رسیدن به یک حالت بهتر و وصالی خوشایند وادار کند.
گوشهٔ ناامیدیام داد ز صد بلا امان
هست قفس حصارِ جان مرغِ شکسته بال را
هوش مصنوعی: در گوشهای از ناامیدی، احساس میکنم که از همه مشکلات در امان نیستم. همانند قفسی که دور جانم را گرفته و بالهای مرغی را که شکسته و ناتوان شده، محدود کرده است.
رشحهٔ وصل کو کز او گردِ امید نم کشد
وز نمِ آن برآورم رخنهٔ انفصال را
هوش مصنوعی: جَوِ وصل که از آن، غبار امید به وجود میآید، و از رطوبت آن، میتوانم شکاف جدایی را پر کنم.
نیمشبان نشسته جان بر درِ خلوتِ دلم
منتظرِ صدای پا مهدکشِ خیال را
هوش مصنوعی: در نیمه شب، جانم در اتاق دل آرام نشسته و منتظر صدای پاهایی است که به خاطر خیالپردازی به سمت من میآیند.
من که به وصل تشنهام خضر چه آبم آورد؟
رفعِ عطش نمیشود تشنهٔ این زلال را
هوش مصنوعی: من که به ملاقات محبوب نیاز دارم، آب خضر هم نمیتواند تشنگی مرا برطرف کند؛ چون این زلال برای کسی که تشنه است، همچنان نمیتواند عطش را رفع کند.
دل ز فریبِ حسنِ او بزمِ فسوس و اندر او
انجمنی به هر طرف آرزوی محال را
هوش مصنوعی: دل از زیبایی او فریب خورده و در فضایی شاد و سرشار از امید، هر طرف که نگاه کنی، آرزوهای دست نیافتنی و خیالاتی را میبینی.
وحشیِ محو مانده را قوّتِ شکرِ وصل کو
حیرتِ دیده گو بگو عذرِ زبانِ لال را
هوش مصنوعی: شخصی که در عشق غرق شده و حیران مانده، چطور میتواند از شکرِ لحظهی وصال سخن بگوید؟ آیا میتوان از زبان خاموش کسی که در حیرت است، عذری خواست؟
خوانش ها
غزل ۱۵ به خوانش عندلیب
حاشیه ها
1390/01/18 10:04
مهدی
با سلا م بنظر میرسد در مصرع اول بیت دوم صد درست باشد نه سد