اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بار فراق بستم و ، جز پای خویش را
کردم وداع جملهٔ اعضای خویش را
هوش مصنوعی: من بار فراق را به دوش گرفتم و تنها پای خود را وداع کردم؛ سایر اعضای بدنم را از وداع بازداشتم.
گویی هزار بند گران پاره میکنم
هر گام پای بادیه پیمای خویش را
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که با هر قدمی که در مسیر خود برمیدارم، بارهای سنگینی را که بر دوش دارم، از بین میبرم و احساس آزادی بیشتری میکنم.
در زیر پای رفتنم الماس پاره ساخت
هجر تو سنگریزهٔ صحرای خویش را
هوش مصنوعی: در پی دوری تو، لحظات و یادهایم به اندازهٔ الماس گرانقدر ارزش یافتهاند، در حالی که دردها و تنهاییهایم مانند سنگریزههایی در بیابان زندگیام فقط به چشم میآیند.
هر جا روم ز کوی تو سر بر زمین زنم
نفرین کنم ارادهٔ بیجای خویش را
هوش مصنوعی: هر کجا که بروم، به یاد تو سرم را به زمین میزنم و از ارادهی نادرست خودم نفرین میکنم.
عمر ابد ز عهده نمیآیدش برون
نازم عقوبت شب یلدای خویش را
هوش مصنوعی: مدت زمان زیادی از عمرم نمیگذرد، اما بر من مبارک است که عذاب شب یلدا را تجربه کردهام.
وحشی مجال نطق تو در بزم وصل نیست
طی کن بساط عرض تمنای خویش را
هوش مصنوعی: در محفل وصال، فرصتی برای بیان احساسات و کلماتت وجود ندارد؛ بنابراین، تلاش کن تا خواستهها و آرزوهایت را بهدرستی نشان دهی و بسط دهی.
حاشیه ها
1391/10/07 06:01
جعفر مصباح
در بیت اول "و،" صحیح به نظر نمی رسد. یا باید "و" برداشته شود یا "،".
1404/02/05 15:05
ضیا احمدی
سلام. دو نکته در این غزل قابل طرح است:
۱- مطابق تصویر ۱۰۴ که گنجور ذیل این غزل ارائه کرده، مصرع اول بیت سوم، متفاوت و باید عبارت باشد از:
«در زیر پای رفتنم الماس ریزه ریخت»
۲- بیت سوم مطابق آنچه در گنجور تایپ شده را میتوان چنان خواند که نتیجه این شود:
«گامهایِ رفتنِ شاعر چنان سنگین است که در زیرِ فشارِ آن، سنگریزههای صحرا به پارههای الماس تبدیل میگردد، نتیجهای که کار را برای رونده، سختتر میکند؛ شاعر با هر قدمِ خود، از چیزهای بسیار ارزشمندی دورتر میشود!»
اما مطابق خوانشِ دو کاربر گرامی: «خوشدل» و «عندلیب»، شاعر ضمن مصرع اول از بیت سوم مدعی است که «الماس»، عملی را انجام داده که عبارت از «پاره کردنِ چیزی» در زیر پای رفتنش است! مستمع در مصرع دوم باید منتظرِ معرفیِ مفعولِ مزبور باشد؛ ولی شاعر در مصرع دوم به دو مقولهی «هجر تو» و «سنگریزهی صحرای خویش» اشاره میکند که ظاهراً ارتباطی منطقی با فعل پاره کردن ندارد.