گنجور

شمارهٔ ۱۲

عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را
این بس که ضایع می‌کنی برمن جفای خویش را
لطفی که بد خو سازدم ناید به کار جان من
اسباب کین آماده کن خوی ملال اندیش را
هر چند سیل فتنه گر چون بخت باشد ور رسی
کشتی به دیوار آوری ویرانهٔ درویش را
بر کافر عشق بتان جایز نباشد مرحمت
بی جرم باید سوختن مفتی منم این کیش را
عشقم خراش سینه شد گو لطف تو مرهم منه
گر التفاتی می‌کنی ناسور کن این ریش را
چون نیش زنبورم به دل گو زهر می‌ریز از مژه
افیون حیرت خورده‌ام زحمت ندانم نیش را
با پادشاه من بگو وحشی که چون دور از تو شد
تاریخ برخوان گه گهی خوبان عهد خویش را

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عزت مبردر کار دل این لطف بیش از پیش را
این بس که ضایع می‌کنی برمن جفای خویش را
هوش مصنوعی: به توصیف عشق و دل‌باختگی می‌پردازد و می‌گوید که هر چه بیشتر جفا و بی‌مهر‌ی می‌کنی، در حقیقت عشق و محبت تو را بیشتر نشان می‌دهد و این رفتار تو فقط به خودت آسیب می‌زند.
لطفی که بد خو سازدم ناید به کار جان من
اسباب کین آماده کن خوی ملال اندیش را
هوش مصنوعی: لطف و محبت‌هایی که از طرف کسی به من شده دیگر به کار من نمی‌آید. برعکس، نیاز دارم که برای جانم دشمنی و کینه‌ای آماده کنند تا از حالت غم و اندوه بیرون بیایم.
هر چند سیل فتنه گر چون بخت باشد ور رسی
کشتی به دیوار آوری ویرانهٔ درویش را
هوش مصنوعی: اگرچه طوفان فتنه و مشکلات ممکن است همچون سرنوشت پیش آید، اما اگر به قایق خود توجه کنی، می‌توانی حتی با وجود خطرات، ویرانی را به سامان برسانی.
بر کافر عشق بتان جایز نباشد مرحمت
بی جرم باید سوختن مفتی منم این کیش را
هوش مصنوعی: عشق به معشوقان برای کافرین مجاز نیست و کسی که بدون گناه محبت ورزد، باید در آتش عشق بسوزد. من فقیه این مکتب هستم.
عشقم خراش سینه شد گو لطف تو مرهم منه
گر التفاتی می‌کنی ناسور کن این ریش را
هوش مصنوعی: عشق من باعث درد و رنج شد، اگر لطف تو درمان من باشد. اگر به من توجه کنی، می‌توانی این زخم را بیشتر عمیق‌تر کنی.
چون نیش زنبورم به دل گو زهر می‌ریز از مژه
افیون حیرت خورده‌ام زحمت ندانم نیش را
هوش مصنوعی: زهر نیش زنبور به دل من اثر گذاشته و از چشمانم افیونی را نشان می‌دهد که در حالت حیرت هستم و درک آن را نمی‌کنم. از درد و زخم نیش، هیچ زحمتی احساس نمی‌کنم.
با پادشاه من بگو وحشی که چون دور از تو شد
تاریخ برخوان گه گهی خوبان عهد خویش را
هوش مصنوعی: به پادشاه بگو ای وحشی، زمانی که از تو دور شدم، تاریخ را بخوان و به یاد بیاور زیبایی‌های روزگار خود را.

خوانش ها

غزل ۱۲ به خوانش سجاد شیربهار
غزل ۱۲ به خوانش عندلیب

حاشیه ها

1401/08/05 00:11
سما سمایی

دوستان کسی میتونه معنی بیت سوم رو بگه؟