قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در ستایش میرمیران
آن را که خدا نگاهبان است
از فتنه دهر در امان است
هرکس شد از او بلند پایه
بیرون ز تصرف زمان است
صیاد تهی قفس نشنید
زان مرغ که سد ره آشیان است
نخلی که ز باغ لایزال است
با نشو و نمای جاودان است
از نشو و نما چگونه افتد
طوبا که درخت بیخزان است
تا زندهٔ عرصهٔ الاهی
هر سو که دواند کامران است
گردون به تصرف مرادش
چون گوی به حکم صولجان است
مهرش همه ساله در رکابست
ماهش همه روزه در عنان است
در عرصهٔ کام رخش عزمش
چون حکم خدایگان روان است
آن شاه که امر لطف و قهرش
ملکت ده و سلطنت ستان است
آن ماه که شمسهٔ جلالش
آرایش طاق آسمان است
یعنی که حباب بخش آفاق
کافاق چو جسم و او چو جان است
دارای دو کون میر میران
کش عرصهٔ قدر لامکان است
یارب که همیشه در جهان باد
زانرو که ضروری جهان است
انگشت اشارهاش گه جود
مفتاح دفین بحر و کان است
پاشیدن نقد سد خزینه
با جنبش آن سر بنان است
از بسکه به دامن گدایان
دست کرمش گهر فشان است
تا خانه هر یک از در او
راهی به طریق کهکشان است
تخت جم و افسر فریدون
گرچه دو متاع بس گران است
ز آنجا که بساط همت اوست
بالله که هر دو رایگان است
با عون عنایتش رعیت
ایمن ز تعرض عوان است
محفوظ بود ز حملهٔ گرگ
آن گله که موسیاش شبان است
شریان عظیمهای که تن را
سررشته زندگی از آن است
خاص از پی بر کشیدن دار
بر گردن خصم ریسمان است
میخواست مخالفت که بیند
کش بال همای سایبان است
گردید میسرش زهی بخت
امروز ولی که استخوان است
چون زهره خصم را کند آب
خوف تو که در دلش نهان است
هر سبزه که روید از گل او
آن سبزه به رنگ زعفران است
در دایرهٔ وجود ذاتت
بیرون ز قیاس این و آن است
ایما به ثبات دولت تست
آن نقطه که ساکن میان است
از حال احاطهٔ تو رمزیست
آن خط که مجاور کران است
شاها ز میامن قدومت
این بلده چو روضهٔ جنان است
از فیض تو خاک پاک او را
اوصاف بهشت جاودان است
هر آرزویی که در دل آید
تا گفتهای این چنین چنان است
در ساحت امن او جهانی
از کاهش عمر در امان است
دی هر که بدیدمش در او پیر
امروز چو بنگرم جوان است
القصه میان این دو مأمن
گر هست تفاوتی از آن است
کان نسیه و این بهشت نقد است
آن روضه نهان و این عیان است
شهریست به از بهشت اما
اکنون که ترا در او مکان است
فریاد از آن زمان که گویند
زو مرکب عزم تو روان است
این رفتن زود اگرچه باریست
کان بر همه خاطری گران است
خاطر به همین خوش است کاقبال
زود آمدن ترا ضمان است
دارم دو سه حرف واجب العرض
هر چند نه جای این بیان است
بر خوان وظیفه تو شاها
وحشی که همیشه میهمان است
زانگاه که رفتهای به دولت
حالش نه به وضع پیش از آن است
ماند به کسی که دست بسته
حاضر شده بر کنار خوان است
تا هست چنین که طبع اطفال
درهر شب عید شادمان است
یادت همه روز خوشتر از عید
کاین منشاء شادی جهان است
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در ستاش میرمیران: تفت رشک ریاض رضوان استقصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در ستایش میرمیران: بلبلی را که همین با گل بستان کار است
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن را که خدا نگاهبان است
از فتنه دهر در امان است
هوش مصنوعی: هر کسی که تحت حمایت و نگهداری خداوند باشد، از مشکلات و فتنههای زمانه در امان است.
هرکس شد از او بلند پایه
بیرون ز تصرف زمان است
هوش مصنوعی: هر کسی که به مقام و جایگاه بلندی دست یابد، باید توجه داشته باشد که این موفقیت ناشی از تسلط بر زمان و استفاده درست از آن است.
صیاد تهی قفس نشنید
زان مرغ که سد ره آشیان است
هوش مصنوعی: صیاد از وجود مرغی که راه خانهاش را سد کرده بیخبر است، چرا که قفسش خالی است و او به دنبال شکار نمیباشد.
نخلی که ز باغ لایزال است
با نشو و نمای جاودان است
هوش مصنوعی: درختی که از باغی نامحدود رشد کرده، همیشه زنده و پویاست.
از نشو و نما چگونه افتد
طوبا که درخت بیخزان است
هوش مصنوعی: طوبا، درختی است که همیشه سرسبز و بدون خزان است. این یعنی اگر درختی همواره سرسبز بماند، نشانهی پاکی و تداوم زیبایی آن است و از تحول و تغییرات طبیعی به دور است. به عبارتی، درخت طوبا نمادی از جاودانگی و سلامت در شرایط مختلف زندگی است.
تا زندهٔ عرصهٔ الاهی
هر سو که دواند کامران است
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این دنیای الهی زندگی میکنیم، هر کجا که برویم و تلاش کنیم، موفق خواهیم بود.
گردون به تصرف مرادش
چون گوی به حکم صولجان است
هوش مصنوعی: آسمان و جهان، مانند گویهایی هستند که تحت کنترل و اراده شخصی قرار دارند. به عبارت دیگر، سرنوشت و شرایط زندگی به دست خود ما و به فرمان ما قابل تغییر است.
مهرش همه ساله در رکابست
ماهش همه روزه در عنان است
هوش مصنوعی: عشق او همیشه حامی من است و زیباییاش هر روز در دست من قرار دارد.
در عرصهٔ کام رخش عزمش
چون حکم خدایگان روان است
هوش مصنوعی: در میدان دلخواه او، ارادهاش مانند فرمان پادشاهان جاری و ساری است.
آن شاه که امر لطف و قهرش
ملکت ده و سلطنت ستان است
هوش مصنوعی: آن پادشاهی که فرمانش همراه با مهربانی و قدرت است، سرزمین را به او اهدا میکند و سلطنت را از او میگیرد.
آن ماه که شمسهٔ جلالش
آرایش طاق آسمان است
هوش مصنوعی: آن ماه که با نور و زیباییاش، آسمان را زینت بخشیده است.
یعنی که حباب بخش آفاق
کافاق چو جسم و او چو جان است
هوش مصنوعی: حبابی که در آسمانها پیداست، همچون جسمی است که جانی در آن نهفته است.
دارای دو کون میر میران
کش عرصهٔ قدر لامکان است
هوش مصنوعی: آن کسی که دارای قدرت و مقام است، در دنیای معنوی و در عرصهای فراسوی امکانات و محدودیتهای انسانی قرار دارد.
یارب که همیشه در جهان باد
زانرو که ضروری جهان است
هوش مصنوعی: پروردگار، باد همیشه در دنیا وجود دارد، چون وجود آن برای جهان ضروری است.
انگشت اشارهاش گه جود
مفتاح دفین بحر و کان است
هوش مصنوعی: دست اشارهاش گاهی گنج پنهانی را میگشاید و دری به روی دریا برمیدارد.
پاشیدن نقد سد خزینه
با جنبش آن سر بنان است
هوش مصنوعی: پخش کردن پول و ثروت در خزانه، به خاطر حرکتی است که با دست انجام میشود.
از بسکه به دامن گدایان
دست کرمش گهر فشان است
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه دست نوازش الهی به فقیران و نیازمندان خیلی نیکو و فراوان است، همیشه برکات و نعمتهایش مانند گوهر در دامن آنها میریزد.
تا خانه هر یک از در او
راهی به طریق کهکشان است
هوش مصنوعی: هر خانهای راهی به سوی کهکشان دارد، گویا از درِ آن به آسمان دسترسی پیدا میکنیم.
تخت جم و افسر فریدون
گرچه دو متاع بس گران است
هوش مصنوعی: اگرچه تخت جمشید و تاج فریدون از ارزش و بهای بالایی برخوردارند، اما در نهایت این متاعها از اهمیت کمتری برخوردارند.
ز آنجا که بساط همت اوست
بالله که هر دو رایگان است
هوش مصنوعی: از جایی که تلاش و اراده او گسترده است، به خدا سوگند که هر دو چیز بدون هزینه و رایگان است.
با عون عنایتش رعیت
ایمن ز تعرض عوان است
هوش مصنوعی: با کمک و حمایت او، مردم در برابر ظلم و تعرض افراد ستمگر در امان هستند.
محفوظ بود ز حملهٔ گرگ
آن گله که موسیاش شبان است
هوش مصنوعی: گلهای که شبانش موسی است، از حمله گرگ محافظت میشود.
شریان عظیمهای که تن را
سررشته زندگی از آن است
هوش مصنوعی: رگ بزرگی که حیات بدن از آن منشأ میگیرد.
خاص از پی بر کشیدن دار
بر گردن خصم ریسمان است
هوش مصنوعی: خاص برای به دار کشیدن دشمن، ریسمانی در نظر گرفته شده است.
میخواست مخالفت که بیند
کش بال همای سایبان است
هوش مصنوعی: او میخواست ببیند که آیا میتواند با قدرت و مقام خود مخالفت کند، در حالی که بالهای پرندهای بزرگ مثل همای، سایهبان او هستند.
گردید میسرش زهی بخت
امروز ولی که استخوان است
هوش مصنوعی: امروز به خاطر شانس خوبش، توانسته به چیزی دست یابد، اما در واقع تنها تکهای استخوان است.
چون زهره خصم را کند آب
خوف تو که در دلش نهان است
هوش مصنوعی: وقتی که ترس تو در دل دشمن مخفیاش را به لرزه درآورد، مانند زهره (سیاره زهره) او را تحت تاثیر قرار میدهد.
هر سبزه که روید از گل او
آن سبزه به رنگ زعفران است
هوش مصنوعی: هر گیاهی که از گل او رشد میکند، آن گیاه رنگی شبیه زعفران دارد.
در دایرهٔ وجود ذاتت
بیرون ز قیاس این و آن است
هوش مصنوعی: وجود تو فراتر از هر مقایسهای با دیگران است و نمیتوان آن را با هیچ معیاری سنجید.
ایما به ثبات دولت تست
آن نقطه که ساکن میان است
هوش مصنوعی: ثبات و استواری حکومت تو، به نقطهای اشاره دارد که در آن آرامش و سکون حاکم است.
از حال احاطهٔ تو رمزیست
آن خط که مجاور کران است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که حسی و رمزی وجود دارد که نشاندهندهٔ وضعیت و حالت توست و این حس به جایی مرتبط است که مرزها و انتهاها را مشخص میکند.
شاها ز میامن قدومت
این بلده چو روضهٔ جنان است
هوش مصنوعی: ای شاه، با قدمهای پر برکتت این سرزمین مانند باغ بهشت است.
از فیض تو خاک پاک او را
اوصاف بهشت جاودان است
هوش مصنوعی: از نعمتهای تو، زمین پاک او ویژگیهای بهشت جاودان را دارد.
هر آرزویی که در دل آید
تا گفتهای این چنین چنان است
هوش مصنوعی: هر آرزویی که در دل به وجود بیاید، به نوعی به زبانی بیان شده است.
در ساحت امن او جهانی
از کاهش عمر در امان است
هوش مصنوعی: در فضای امن و آرام او، هیچ چیزی از فرسایش و کاهش عمر آسیب نمیبیند.
دی هر که بدیدمش در او پیر
امروز چو بنگرم جوان است
هوش مصنوعی: هر کسی که امروز او را دیدم، در واقع همان جوانی است که قبلاً میشناختم.
القصه میان این دو مأمن
گر هست تفاوتی از آن است
هوش مصنوعی: در نهایت، هرچند که این دو مکان امن ممکن است تفاوتی با هم داشته باشند، اما آن تفاوت ناشی از شرایط و ویژگیهای خود آنهاست.
کان نسیه و این بهشت نقد است
آن روضه نهان و این عیان است
هوش مصنوعی: زندگی در دنیا همچون یک بهشت در دسترس است که میتوان آن را بهطور مستقیم تجربه کرد، اما بهشت واقعی و جاودانی که در عالم دیگر وجود دارد، همچنان بهصورت نسیه و دور از دسترس ما است. در واقع، لذتهای دنیوی عیان و قابل لمساند، در حالی که زیباییهای آخرت در پردهای از غیبت و راز قرار دارند.
شهریست به از بهشت اما
اکنون که ترا در او مکان است
هوش مصنوعی: شهری وجود دارد که بهتر از بهشت است، اما اکنون که تو در آنجا زندگی میکنی.
فریاد از آن زمان که گویند
زو مرکب عزم تو روان است
هوش مصنوعی: کمک به تشخیص زمانی که میگویند اراده و نیروی تو در حرکت است، صدایی بلند خواهد بود.
این رفتن زود اگرچه باریست
کان بر همه خاطری گران است
هوش مصنوعی: این که زود میرویم اگرچه برایمان سخت است، اما این بار سنگینی است که بر دوش همه ما احساس میشود.
خاطر به همین خوش است کاقبال
زود آمدن ترا ضمان است
هوش مصنوعی: دل شاداب من به همین دلیل خوش است که تو به زودی خواهی آمد، و این برای من مایه اطمینان و خوشحالی است.
دارم دو سه حرف واجب العرض
هر چند نه جای این بیان است
هوش مصنوعی: من چند نکته ضروری دارم که باید بگویم هرچند شاید زمان و مکان مناسب برای این حرفها نباشد.
بر خوان وظیفه تو شاها
وحشی که همیشه میهمان است
هوش مصنوعی: در مهمانیای که به آن دعوت شدهای، وظیفه تو این است که همچون وحشی، همیشه در حال پذیرایی و خدمت به مهمانان باشی.
زانگاه که رفتهای به دولت
حالش نه به وضع پیش از آن است
هوش مصنوعی: از لحظهای که تو رفتهای، حال و روز او دیگر مثل قبل نیست.
ماند به کسی که دست بسته
حاضر شده بر کنار خوان است
هوش مصنوعی: کسی که بهطور ناشیانه و بدون آمادگی به جمعی وارد میشود، مثل فردی است که با دستهای بسته سر سفرهای حاضر شده.
تا هست چنین که طبع اطفال
درهر شب عید شادمان است
هوش مصنوعی: تا زمانی که روحیه کودکان در هر شب عید شاد و خوشحال است، این حالت ادامه دارد.
یادت همه روز خوشتر از عید
کاین منشاء شادی جهان است
هوش مصنوعی: یاد تو هر روز برایم خوشتر از روز عید است، زیرا تو منبع شادی در جهان هستی.