قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در ستایش حضرت علی «ع»
بر زمین گشتیم تا زد جسم محزون آبله
وه که خوابانید ما را بی تودر خون آبله
بسکه از پهلو به پهلو گشتهام در بزم غم
کرده پهلویم سراسر همچو قانون آبله
گل شد از خون دشت و دیگر راه بیرون شد نماند
بسکه ما را پاره شده از قطع هامون آبله
گر نیاید بر زمین پایش ز شادی دور نیست
در ره لیلی زند چون پای مجنون آبله
نسبت خود میکند گوهر به دندانش درست
در کف دستش از آن دارد صدف چون آبله
زلف مشکینت که ازهر سو دلی شد بستهاش
چیست هندویی که آوردهست بیرون آبله
کی کند باطل مرا دل گرمیی کز مهر اوست
گر فسون خوان را شود لبها ز افسون آبله
وه چه بخت است اینکه گر جام شراب آرم به دست
میشود بر دست من از بخت وارون آبله
از رکاب زر بکش پا در گذرگاه سلوک
پای سالک را در این راه است گلگون آبله
راه جنت کی تواند یافت آن دونی که شد
پای او در جستجوی دنیی دون آبله
یافت ره در روضه آن کو در ره شاه نجف
کرد پای او ز سیر کوه و هامون آبله
سرور غالب امیرالمؤمنین حیدر که شد
در طریق جستجویش پای گردون آبله
رفت مدتها که پا بر خاک نتواند نهاد
در ره او پای انجم نیست جیحون آبله
یک شرار از قاف قهرش در دل دریا فتاد
جوش زد چندانکه از وی شد گهر چون آبله
بسکه بر هم زد ز شوق ابر جودش دست خویش
شد کف دست صدف از در مکنون آبله
ای خوش آن روزی که خود را افکنم در روضهاش
همچو مجنون کرده پا در بر مجنون آبله
خیز تا راه دعا پوییم وحشی زانکه شد
پای طبع ما ز جست و جوی مضمون آبله
تا درین گلزار ایام بهاران شاخ گل
آورد از غنچه نورسته بیرون آبله
آنکه چون گل نیست خندان از نسیم حب او
باد او را غنچه دل غرق خون چون آبله
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - قصیده: همچو گل در زیر گل باشید ای گلها نهانقصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در ستایش میرمیران: صبح عید است و تماشاگه گیتی در شاه
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر زمین گشتیم تا زد جسم محزون آبله
وه که خوابانید ما را بی تودر خون آبله
هوش مصنوعی: ما بر روی زمین چرخیدیم تا اینکه بدن غمگین و دردمند از آبله ما را به خواب انداخت، بیآنکه ما را در خون و درد آبله رها کند.
بسکه از پهلو به پهلو گشتهام در بزم غم
کرده پهلویم سراسر همچو قانون آبله
هوش مصنوعی: من به قدری در میان درد و غم این سو و آن سو میروم که احساس میکنم بدنم تماماً مثل بدن کسی است که به آبله مبتلا شده.
گل شد از خون دشت و دیگر راه بیرون شد نماند
بسکه ما را پاره شده از قطع هامون آبله
هوش مصنوعی: به خاطر خونریزی و رنجی که در دشت به وجود آمده، همه چیز تغییر کرده و دیگر راهی برای خروج نیست. از بس که ما آسیب دیدهایم و به شدت دچار درد شدهایم، همه چیز برایمان سخت شده است.
گر نیاید بر زمین پایش ز شادی دور نیست
در ره لیلی زند چون پای مجنون آبله
هوش مصنوعی: اگر پایش به زمین نرسد، به دلیل شادیاش است، و در مسیر عشق لیلی میرقصد همچون پای مجنون که دچار درد و زخم است.
نسبت خود میکند گوهر به دندانش درست
در کف دستش از آن دارد صدف چون آبله
هوش مصنوعی: گوهر، درست همانند دندانی که در دست است، به خود نسبت میدهد. او مانند صدفی در دستش دارد که به شکل آبله درآمده است.
زلف مشکینت که ازهر سو دلی شد بستهاش
چیست هندویی که آوردهست بیرون آبله
هوش مصنوعی: زلف مشکی تو باعث شده که دلهای بسیاری به آن وابسته شوند. این زلف مانند یک گیسوی زیباست که به نوعی میتوان آن را مثال زد به یک جریان مضر که از آن خارج شده است.
کی کند باطل مرا دل گرمیی کز مهر اوست
گر فسون خوان را شود لبها ز افسون آبله
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند مرا از عشق و محبت او بیخبر کند، اگر لبهایم پر از جادوی کلام او باشد و از زیباییهای دلنشینش سرشار شوند؟
وه چه بخت است اینکه گر جام شراب آرم به دست
میشود بر دست من از بخت وارون آبله
هوش مصنوعی: چه بخت عجیبی دارم! اگر جام شراب را به دست بگیرم، انگار بر اثر بدشانسی من، به جای خوشحالی، برایم مشکل و دردسر خواهد شد.
از رکاب زر بکش پا در گذرگاه سلوک
پای سالک را در این راه است گلگون آبله
هوش مصنوعی: از زین طلایی پا را بکشیده و وارد راه سلوک شو، زیرا پای کسی که در این مسیر گام برمیدارد، به خاطر سختیها و مشقتها زخم و قرمزم رنگین است.
راه جنت کی تواند یافت آن دونی که شد
پای او در جستجوی دنیی دون آبله
هوش مصنوعی: کسی که در پی زندگی پست دنیاست، چگونه میتواند راه بهشت را پیدا کند؟
یافت ره در روضه آن کو در ره شاه نجف
کرد پای او ز سیر کوه و هامون آبله
هوش مصنوعی: کسی که در مسیر عالی و مقدسی چون راه شاه نجف گام برداشته است، در دل خود به حقیقت و زیبایی دست یافته و از کوهها و دشتها عبور کرده و زحمات و چالشها را پشت سر گذاشته است.
سرور غالب امیرالمؤمنین حیدر که شد
در طریق جستجویش پای گردون آبله
هوش مصنوعی: امیرالمؤمنین حیدر، که سروری او را همه قبول دارند، زمانی که در مسیر جستجوی خود حرکت کرد، آسمان سرشکسته و ناتوان به نظر میرسید.
رفت مدتها که پا بر خاک نتواند نهاد
در ره او پای انجم نیست جیحون آبله
هوش مصنوعی: مدتهاست که قادر به قدم گذاشتن بر خاک نیست، در راه او پای ستارهها از آب جیحون سختتر است.
یک شرار از قاف قهرش در دل دریا فتاد
جوش زد چندانکه از وی شد گهر چون آبله
هوش مصنوعی: یک شعله از خشم او در دل دریا افتاد و آنچنان جوشید که از آن مرواریدهایی چون آبله به وجود آمد.
بسکه بر هم زد ز شوق ابر جودش دست خویش
شد کف دست صدف از در مکنون آبله
هوش مصنوعی: به خاطر شوق و دستودل بازی ابر بخشندهاش، دست خود به شکل صدفی درآمد که درون آن آبلهها پنهان است.
ای خوش آن روزی که خود را افکنم در روضهاش
همچو مجنون کرده پا در بر مجنون آبله
هوش مصنوعی: خوش به حال روزی که خود را در باغش بیندازم، مثل مجنون که به خاطر عشق لیلی هر نوع سختی را تحمل کرد.
خیز تا راه دعا پوییم وحشی زانکه شد
پای طبع ما ز جست و جوی مضمون آبله
هوش مصنوعی: بیایید به دعایی بپردازیم، زیرا طبع ما از جستجو و تلاش برای موضوعی به بن بست رسیده است.
تا درین گلزار ایام بهاران شاخ گل
آورد از غنچه نورسته بیرون آبله
هوش مصنوعی: در این باغ خاطرات، در فصل بهار، شاخههای گل از جوانههای تازه خود شکوفا میشوند و زیبایی را به نمایش میگذارند.
آنکه چون گل نیست خندان از نسیم حب او
باد او را غنچه دل غرق خون چون آبله
هوش مصنوعی: کسی که مانند گل نمیخندد و از نرمی عشق او تاثیر نمیگیرد، دلش همچون غنچهای است که به خاطر درد و رنج، مملو از خون و غم شده است.