گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - قصیده

همچو گل در زیر گل باشید ای گلها نهان
زانکه آغاز بهاری شد بتر از سد خزان
آنکه در پای شکوفه می‌زد این موسم نوا
پیش پیش نخل تابوت است اکنون نوحه خوان
نیستش در دست جز شمع سیه بر اشک سرخ
آنکه در کف بودیش این فصل شاخ ارغوان
تاکند خاکسترش بر سرزدست این نو بهار
نخلهای خرم خود سوخت یک سر باغبان
بر زمین بارید آتش (ز) آسمان بر جای آب
دوزخی گردید باغ و گلخنی شد بوستان
چشم دارد گو برو آن نرگس از خواب و ببین
سبزه ها از تف آن آتش به رنگ زعفران
ده زبان سهل است ، گو با سد زبان سوسن برآ
کز برای نوحه در کار است بسیارش زبان
گو تمامی غنچه شو شاخ گل و بگشا دهن
زانکه به هرمویه باید شد سراپایش دهان
هست با این سوزش ماتم همان شور عشور
زانکه دود هر دو بر می‌خیزد از یک دودمان
هم به صورت هم به معنی هر دو را قرب جوار
عالی از یک شهر و جا بنیاد این دو خاندان
ماتم فرزند پیغمبر بود بر جمله فرض
گر یزیدی سیرتی این را نداند گو بدان
رفته زهرا عصمتی در خلوت آل رسول
کامده آل علی از فرقت او در فغان
مانده چون شبیر و شبر دو بزرگ نامدار
سر به زانو، دست بر سر، خسته دل ، آزرده جان
مریمی رفته‌ست و مانده زو مسیحای رضیع
شسته رخ ز آب مژه ، ناشسته لبها از لبان
از سریر تخت بلقیس آیتی بربسته رخت
تاج افکنده ز سر بی او سلیمان زمان
در جوانی رفت و دل زینسان جوانان برگرفت
چون نسوزد از چنین رفتن دل پیر و جوان
پای در ربع نخست از چار ربع زندگی
رهزن ایام عمرش ره زده بر کاروان
ابتدای فصل نوروز و درختان برگ ریز
چون شکوفه بر لب پرخنده رفت از بوستان
همچو غنچه تازه رو رفتن نه کار هر کسی‌ست
خار در کف اول فصل بهار از گلستان
کرده قسمت جزو و کل بر جزو و کل خویشتن
رو نهاده بر کران و پا کشیده از میان
پشه‌ای را داده اسبابی که فیل از بردنش
ناله کرده بسکه حملش آمده بر وی گران
یک مگس را طعمه سیمرغ داده همتش
بس گشاده بال وقاف قرب کرده آشیان
کاروانهای ثواب و روزه و حج و زکات
کرده پیش از خود روان در دار ملک جاودان
از جزای خیر او را قافله در قافله
پیش پیش و در پیش سد کاروان در کاروان
زن بود انکس که از عالم نه زینسان باربست
راه عقبا هر که زانسان رفت او را مرد خوان
غرق رحمت باد یارب در محیط مغفرت
موج فیضی شامل حالش زمان اندر زمان
طاقتی بخشد شه و شهزاده‌ها را ذوالمنن
تا ابدشان دارد از کل نوایب در امان

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همچو گل در زیر گل باشید ای گلها نهان
زانکه آغاز بهاری شد بتر از سد خزان
هوش مصنوعی: ای گل‌ها، مانند گل‌ها در زیر گل باشید و پنهان بمانید، زیرا که بهاری که آغاز شده، از سختی‌های پاییزی بدتر است.
آنکه در پای شکوفه می‌زد این موسم نوا
پیش پیش نخل تابوت است اکنون نوحه خوان
هوش مصنوعی: کسی که در زمان شکوفه‌ها خوشحالی و شادی می‌کرد و در آن ایام نغمه‌سرایی می‌کرد، اکنون به حالت عزاداری درآمده و برای نخل تابوت نوحه می‌خواند.
نیستش در دست جز شمع سیه بر اشک سرخ
آنکه در کف بودیش این فصل شاخ ارغوان
هوش مصنوعی: در دست هیچ چیز جز یک شمع تاریک وجود ندارد و اشک‌های سرخ بر آن می‌ریزد. کسی که این را دارد، در فصل شکوفایی درخت ارغوان قرار دارد.
تاکند خاکسترش بر سرزدست این نو بهار
نخلهای خرم خود سوخت یک سر باغبان
هوش مصنوعی: خاکستر بر سر این باغبان ریخته شده و در عوض بهار نو به او نشان می‌دهد که نخل‌های خوشحال خودش در آتش سوخته‌اند.
بر زمین بارید آتش (ز) آسمان بر جای آب
دوزخی گردید باغ و گلخنی شد بوستان
هوش مصنوعی: از آسمان آتش بر زمین بارید و به جای آب، دوزخ را تشکیل داد. در نتیجه، باغ و گلستان به وجود آمد.
چشم دارد گو برو آن نرگس از خواب و ببین
سبزه ها از تف آن آتش به رنگ زعفران
هوش مصنوعی: چشمانت را باز کن و نگاه کن که چطور گل‌های زعفرانی رنگی در میان سبزه‌ها از حرارت آن آتش بوجود آمده‌اند.
ده زبان سهل است ، گو با سد زبان سوسن برآ
کز برای نوحه در کار است بسیارش زبان
هوش مصنوعی: به راحتی می‌توان با زبان‌های مختلف صحبت کرد، اما نباید از بکارگیری زبان سوسن غافل شویم، زیرا برای ابراز اندوه و غم، نیاز به بیان و زبان مناسب زیادی داریم.
گو تمامی غنچه شو شاخ گل و بگشا دهن
زانکه به هرمویه باید شد سراپایش دهان
هوش مصنوعی: تمامی غنچه‌ها باید باز شوند، مانند شاخه‌ای از گل که دهانش را می‌گشاید. زیرا برای رسیدن به خوشبویی و زیبایی، باید همه‌ی وجودش را در معرض دید قرار دهد.
هست با این سوزش ماتم همان شور عشور
زانکه دود هر دو بر می‌خیزد از یک دودمان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که درد و رنج ناشی از سوگواری و عشق هر دو از یک منبع نشأت می‌گیرند. هر دو احساس، علیرغم تفاوت‌های ظاهری، به نوعی به هم مرتبط هستند و از یک ریشه واحد برمی‌خیزند.
هم به صورت هم به معنی هر دو را قرب جوار
عالی از یک شهر و جا بنیاد این دو خاندان
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هم از نظر ظاهر و هم از نظر معنا، هر دو خانواده در یک مکان و در نزدیکی هم قرار گرفته‌اند و این نزدیکی، پایه‌گذار ارتباط و اتحاد این دو خاندان است.
ماتم فرزند پیغمبر بود بر جمله فرض
گر یزیدی سیرتی این را نداند گو بدان
هوش مصنوعی: محبت و سوگوار بودن برای فرزند پیامبر بر همه واجب است. اگر کسی مانند یزید چنین سیرتی دارد و این حقیقت را نمی‌داند، باید بدانید که در اشتباه است.
رفته زهرا عصمتی در خلوت آل رسول
کامده آل علی از فرقت او در فغان
هوش مصنوعی: زهرا (س) با عصمت و پاکی خود به آسمان می‌رود و در درون خاندان پیامبر، دلتنگی و فراق او بر آل علی (ع) سایه افکنده و آنان را به درد و غم گرفتار کرده است.
مانده چون شبیر و شبر دو بزرگ نامدار
سر به زانو، دست بر سر، خسته دل ، آزرده جان
هوش مصنوعی: دو شخصیت بزرگ و معروف مانند شبیر و شبر، در حالتی غمگین و خسته نشسته‌اند. سر به زانو گذاشته‌اند و با دل آزرده و جان رنجیده، دست بر سر گذاشته‌اند.
مریمی رفته‌ست و مانده زو مسیحای رضیع
شسته رخ ز آب مژه ، ناشسته لبها از لبان
هوش مصنوعی: مریم رفته است و از او، مسیحای جوان باقی مانده است. او چهره‌اش را از آب مژه‌ها شسته، اما لب‌هایش را از لبان دیگران نشسته است.
از سریر تخت بلقیس آیتی بربسته رخت
تاج افکنده ز سر بی او سلیمان زمان
هوش مصنوعی: از تخت بلقیس نشانه‌ای گرفته شده، تاجی که بر سر سلیمان خود را افکنده و بدون او بر زمین افتاده است.
در جوانی رفت و دل زینسان جوانان برگرفت
چون نسوزد از چنین رفتن دل پیر و جوان
هوش مصنوعی: در جوانی، وقتی دل جوانان از دست رفت، چگونه ممکن است دل پیر و جوان از چنین رفتن آسیبی نبیند؟
پای در ربع نخست از چار ربع زندگی
رهزن ایام عمرش ره زده بر کاروان
هوش مصنوعی: در ابتدای زندگی، زمان به سرعت در حال گذر است و او به نوعی در مسیری قرار دارد که بر روی سفر زندگی‌اش تأثیر می‌گذارد.
ابتدای فصل نوروز و درختان برگ ریز
چون شکوفه بر لب پرخنده رفت از بوستان
هوش مصنوعی: در آغاز فصل بهار، درختان که برگ‌های خود را می‌ریزند، مثل شکوفه‌هایی هستند که با لبخند به باغ می‌پیوندند.
همچو غنچه تازه رو رفتن نه کار هر کسی‌ست
خار در کف اول فصل بهار از گلستان
هوش مصنوعی: برخی افراد نمی‌توانند همچون یک غنچه تازه و زنده به رشد و توسعه بپردازند. دشواری‌ها و چالش‌ها در این مسیر شبیه به خارهایی هستند که در ابتدای فصل بهار از گلستان سر برآورده‌اند.
کرده قسمت جزو و کل بر جزو و کل خویشتن
رو نهاده بر کران و پا کشیده از میان
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که فردی خود را به دو بخش تقسیم کرده و هر بخش را در جایگاه خاصی قرار داده است. او همچنین تلاش کرده تا از نیمه‌ای که در میانه است، خارج شود و خود را به سمت مرزها یا نقاط دورتر بکشاند. این مفهوم نشان‌دهنده جستجوی هویت و تلاش برای تغییر شرایط و موقعیت فردی است.
پشه‌ای را داده اسبابی که فیل از بردنش
ناله کرده بسکه حملش آمده بر وی گران
هوش مصنوعی: یک پشه به قدری بار و اسباب حمل کرده که فیل هم از سنگینی بارش نالیده و شکایت کرده است.
یک مگس را طعمه سیمرغ داده همتش
بس گشاده بال وقاف قرب کرده آشیان
هوش مصنوعی: یک مگس، به خاطر شانسی که پیدا کرده و به سیمرغ (پرنده افسانه‌ای) نزدیک شده، توانسته به زندگی بزرگ‌تری دست یابد و در آشیانه‌ای که خاص و پرارج است، جای گیرد. این نشان‌دهنده این است که حتی موجودات کوچک هم می‌توانند به موفقیت‌های بزرگ دست یابند اگر فرصتی برایشان فراهم شود.
کاروانهای ثواب و روزه و حج و زکات
کرده پیش از خود روان در دار ملک جاودان
هوش مصنوعی: کاروان‌هایی از کارهای نیک، مانند نماز، روزه، حج و زکات، به سوی سرزمین جاودانی حرکت کرده‌اند و در حال پیش رفتن هستند.
از جزای خیر او را قافله در قافله
پیش پیش و در پیش سد کاروان در کاروان
هوش مصنوعی: او به خاطر خوبی‌هایی که انجام داده، مانند کاروانی است که همیشه در جلو حرکت می‌کند و دیگر کاروان‌ها را به دنبال خود می‌کشد.
زن بود انکس که از عالم نه زینسان باربست
راه عقبا هر که زانسان رفت او را مرد خوان
هوش مصنوعی: زن بود کسی که با رفتار و اعمال نادرست خود، در دنیا مانع رسیدن به جهان دیگر شد. هر کس که از این گونه رفتارها دوری کند، می‌توان او را انسان کامل نامید.
غرق رحمت باد یارب در محیط مغفرت
موج فیضی شامل حالش زمان اندر زمان
هوش مصنوعی: خداوند، رحمتت بر او ببارد و در دایره بخشش و مغفرت، لطف و فیض بیکرانت شامل حال او گردد در تمام اوقات.
طاقتی بخشد شه و شهزاده‌ها را ذوالمنن
تا ابدشان دارد از کل نوایب در امان
هوش مصنوعی: سریر پادشاهی و فرزندانش را آنچنان قدرت و تحملی بدهد که همیشه از همه خطرات و آسیب‌ها در امان باشند.