گنجور

قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش حضرت علی «ع»

ز بحر بسکه برد آب سوی دشت سحاب
سراب بحر شود عنقریب و بحر سراب
گرفته روی زمین آب بحر تا حدی
که‌گر کسی متردد شود پیاده در آب
چنان بود که ز فرقش کلاه بارانی
گهی نماید و گاهی نهان شود چو حباب
غریب نیست که گردد ز شست و شوی غمام
به رنگ بال حواصل سفید پرغراب
عجب که بند شود تا به پشت گاو زمین
نعوذباله اگر پا فرو رود به خلاب
چنان ز بادیه سیلاب موج رفته به اوج
که نسر چرخ چو مرغایی است بر سر آب
شد انطفای حرارت بدان مثابه که موم
رود در آتش و نقصان نیابد از تف و تاب
هوا فسرده به حدی که وام کرده مگر
برودت از دم بدخواه شاه عرش جناب
علی سپهر معالی که در معارج شأن
کنند کسب مراتب ز نام او القاب
مگر خبر شد ازین اهل کفر و طغیان را
که فارغند ز بیم عقاب و خوف عذاب
که تا معاند او باشد و مخالف او
به دیگری نرسد نوبت عذاب و عقاب
چو بر سپهر زند بانگ ثابتات شوند
ز اضطراب چو بر سطح مستوی سیماب
روای منجم و از ارتفاع مهر مگو
که مهر پایهٔ قدرش ندیده است به خواب
به ذروه‌ای که بود آفتاب رفعت او
فتاده پهلوی تقویم کهنه اصطرلاب
به نعل دلدل او چون رسد مه نو تو
رو ، ای سپهر و مپیمای بیش از این مهتاب
سواره بود و ز دنبال او فلک می‌گفت
خوشا کسی که تو را بوسه می‌زند به رکاب
زهی احاطهٔ علم تو آنچنان که تو را
ز نکته‌ای شده مکشوف سر چار کتاب
تو با نبی متکلم شدی در آن خلوت
که بی فرشته رود با خدا سؤال و جواب
ضمیر جمله به خصم تو می‌شود راجع
خدا بود ابدا هر کجا کنند خطاب
بماند از نظر رحمت خدا مأیوس
به سوی هر که تو یک بار بنگری به عتاب
ز استقامت عدل تو در صلاح امور
رود شرارت فطرت برون ز طبع شراب
کند ز تربیتت ذره کار آن خورشید
که خاک تیره شود از فروغ آن زر ناب
تبارک اله از آن دلدل سپهر سیر
که با براق یکی بود در درنگ و شتاب
سبکروی که ز سطح محیط کرده عبور
چنانکه دایره ظاهر گشته بر سر آب
چو می‌رود حرکاتش ملایم است چنان
که وقت نازکی نغمه جنبش مضراب
سپهر کوکبه شاها به دیگری چه رجوع
مرا که خاک در تست مرجع از هر باب
سری که بهر سجود در تو داده خدای
بر آستانهٔ دیگر چرا نهم چو کلاب
دری که شد ز توکل گشوده بر رخ من
به هیچ باب نبندد مفتح‌الابواب
چرا خورم غم روزی چو کرده روز اول
تهیهٔ سبب آن مسبب الاسباب
چو بی‌طلب رسد از مطبح تو روزی من
چرا نخوانده به خوان کسی روم چو ذباب
به فکر مدح تو وحشی ز شر حادثه رست
توان ز حادثه رستن بلی به فکر صواب
به گاه مدح تو از کثرت ورود سخن
سزد اگر ز عطارد نمایم استکتاب
رسیده‌ام ز تو جایی که می‌کند آنجا
مخدرات سخن جمله بی‌نقاب حجاب
کسی چگونه کند عیب بکر فکرت من
که دست لطف تو از روی او کشیده نقاب
به زمره‌ای سر و کار است اهل معنی را
نه از رسوم سخن با خبر نه از آداب
کنند زیر و زبر عالمی اگر به مثل
کسی به گاه تکلم غلط کند اعراب
همیشه تا که به جلاب منقلب نشود
ز انقلاب زمان در دهان مار لعاب
مخالف تو چنان تلخکام باد به دهر
که طعم زهر دهد در دهان او جلاب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ز بحر بسکه برد آب سوی دشت سحاب
سراب بحر شود عنقریب و بحر سراب
هوش مصنوعی: از دریا آن‌قدر آب به سمت دشت می‌رود که ابرها سراب می‌شوند. به زودی دریا به سراب تبدیل خواهد شد و دریا فقط یک تصویر خیالی خواهد بود.
گرفته روی زمین آب بحر تا حدی
که‌گر کسی متردد شود پیاده در آب
هوش مصنوعی: آب دریا به حدی روی زمین جمع شده که اگر کسی بخواهد پیاده از آن عبور کند، در آب فرو می‌رود.
چنان بود که ز فرقش کلاه بارانی
گهی نماید و گاهی نهان شود چو حباب
هوش مصنوعی: آن‌چنان بود که کلاه بارانی او از روی سرش گهگاه پیداست و گاهی مانند حباب ناپدید می‌شود.
غریب نیست که گردد ز شست و شوی غمام
به رنگ بال حواصل سفید پرغراب
هوش مصنوعی: غریبی نیست که بعد از شست و شوی غبار، رنگ پر بال پرندگانی چون حوصل به سفیدی تبدیل شود.
عجب که بند شود تا به پشت گاو زمین
نعوذباله اگر پا فرو رود به خلاب
هوش مصنوعی: عجیب است که این نوع از بندها به اندازه‌ای قوی هستند که حتی می‌توانند پشت گاوی را به زمین بکشند، اگر پا به تله‌ای بیفتد.
چنان ز بادیه سیلاب موج رفته به اوج
که نسر چرخ چو مرغایی است بر سر آب
هوش مصنوعی: به قدری سیلاب در بیابان طغیانی قوی دارد که مانند نسر یا عقابی که بر فراز آب پرواز می‌کند، بر قله‌ی خود قرار گرفته است.
شد انطفای حرارت بدان مثابه که موم
رود در آتش و نقصان نیابد از تف و تاب
هوش مصنوعی: حرارت کاهش یافته است و به حالتی رسیده که مانند موم در آتش نرم می‌شود، اما همچنان از گرما و حرارت کاسته نمی‌شود.
هوا فسرده به حدی که وام کرده مگر
برودت از دم بدخواه شاه عرش جناب
هوش مصنوعی: هوا به قدری سرد است که انگار کسی از آن می‌ترسد، شاید این سرما ناشی از خشم و کینه‌ای باشد که از سوی قدرتمندان به سمت آسمان و خداوند فرستاده می‌شود.
علی سپهر معالی که در معارج شأن
کنند کسب مراتب ز نام او القاب
هوش مصنوعی: علی، آسمانی است که در اوج عظمت و مقام، نامش موجب کسب مراتب و عناوین والا می‌شود.
مگر خبر شد ازین اهل کفر و طغیان را
که فارغند ز بیم عقاب و خوف عذاب
هوش مصنوعی: آیا این کسان که به کفر و طغیان مشغولند، از عذاب و سنگینی مجازات بی‌خبرند و به‌راحتی زندگی می‌کنند؟
که تا معاند او باشد و مخالف او
به دیگری نرسد نوبت عذاب و عقاب
هوش مصنوعی: برای افرادی که با او دشمنی و مخالفت دارند، فرصتی برای رسیدن به خیر و پاداش نخواهد بود و تنها نوبت عذاب و مجازات برایشان رقم خواهد خورد.
چو بر سپهر زند بانگ ثابتات شوند
ز اضطراب چو بر سطح مستوی سیماب
هوش مصنوعی: زمانی که صداهای استوار در آسمان طنین انداز شود، ناپایداری و آشفتگی‌ها مانند آرامش سطح یک ظرف جیوه از بین می‌رود.
روای منجم و از ارتفاع مهر مگو
که مهر پایهٔ قدرش ندیده است به خواب
هوش مصنوعی: چیزی که از بلندای آسمان و علم ستاره‌شناسی گفته می‌شود، نباید بر اساس احساسات و خواب‌ها قضاوت شود، زیرا خورشید به خودی خود ارزش و جایگاهش را نمی‌بیند.
به ذروه‌ای که بود آفتاب رفعت او
فتاده پهلوی تقویم کهنه اصطرلاب
هوش مصنوعی: در اوج خود، آفتاب درخشش و بلندی‌اش را از دست داده و بر روی تقویم قدیمی قرار گرفته است.
به نعل دلدل او چون رسد مه نو تو
رو ، ای سپهر و مپیمای بیش از این مهتاب
هوش مصنوعی: وقتی که دل من به نور چهره‌ی تو روشن می‌شود، ای آسمان، دیگر درخشش تو نمی‌تواند از این ماه زیبا بیشتر باشد.
سواره بود و ز دنبال او فلک می‌گفت
خوشا کسی که تو را بوسه می‌زند به رکاب
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی سوار بر اسب است و آسمان به او می‌گوید خوشا به حال کسی که تو را در حین سواری می‌بوسد. به نوعی، ستایش از مقام و حال آن فرد است و نشان‌دهنده‌ی خوشا به حال کسانی است که به او نزدیکند و توجه او را جلب می‌کنند.
زهی احاطهٔ علم تو آنچنان که تو را
ز نکته‌ای شده مکشوف سر چار کتاب
هوش مصنوعی: عجب تسلطی بر علم توست که به اندازه‌ای عمیق و گسترده است که از نقطه‌ای کوچک، اسرار و مفاهیم کتاب‌های بزرگ برای تو روشن شده است.
تو با نبی متکلم شدی در آن خلوت
که بی فرشته رود با خدا سؤال و جواب
هوش مصنوعی: در آن مکان دور از هیاهو و همراهی فرشتگان، تو با پیامبر سخن گفتی و به گفتگو یا پرسش و پاسخ با خدا پرداختی.
ضمیر جمله به خصم تو می‌شود راجع
خدا بود ابدا هر کجا کنند خطاب
هوش مصنوعی: هر جا که با تو صحبت می‌شود، بدان که در حقیقت به خداوند اشاره دارند و هرگز خصم تو نیست.
بماند از نظر رحمت خدا مأیوس
به سوی هر که تو یک بار بنگری به عتاب
هوش مصنوعی: از نظر رحمت خدا ناامید نمان، چون هر بار که به کسی با نگاهی تند بنگری، ممکن است امیدی تازه به او بدهی.
ز استقامت عدل تو در صلاح امور
رود شرارت فطرت برون ز طبع شراب
هوش مصنوعی: با استقامت و انصاف تو در اصلاح مسائل، شرارت طبیعی و خوی نادرست از طبیعت خارج می‌شود.
کند ز تربیتت ذره کار آن خورشید
که خاک تیره شود از فروغ آن زر ناب
هوش مصنوعی: از تربیت تو، ذره‌ای از کار آن خورشید می‌شود که خاک تیره با نور او به روشنی و طلا بدل گردد.
تبارک اله از آن دلدل سپهر سیر
که با براق یکی بود در درنگ و شتاب
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ و بی‌نظیر است از آن ستاره‌ای که در آسمان در حرکاتش با نورانی‌تری از هم شتاب و درنگ دارد.
سبکروی که ز سطح محیط کرده عبور
چنانکه دایره ظاهر گشته بر سر آب
هوش مصنوعی: سبکبالی که از سطح زمین عبور کرده، به گونه‌ای که دایره‌ای بر روی آب پیدا شده است.
چو می‌رود حرکاتش ملایم است چنان
که وقت نازکی نغمه جنبش مضراب
هوش مصنوعی: وقتی او حرکت می‌کند، حرکاتش به آرامی و با ظرافت است، مانند زمانی که نغمه‌ای لطیف و دلنواز با انگشتان بر روی ساز نواخته می‌شود.
سپهر کوکبه شاها به دیگری چه رجوع
مرا که خاک در تست مرجع از هر باب
هوش مصنوعی: آسمان و ستارگان بسیار مهمی که برای پادشاهان وجود دارد، به من چه ارتباطی دارد؟ من تنها خاکی هستم و باید از آنچه که در آن هستم متوجه شوم.
سری که بهر سجود در تو داده خدای
بر آستانهٔ دیگر چرا نهم چو کلاب
هوش مصنوعی: سری که خداوند به خاطر سجده و عبادت در مقابل تو قرار داده است، چرا باید در مقابل درگاه دیگری فرود آورم، مانند سگی که سرش را در برابر دیگران خم می‌کند؟
دری که شد ز توکل گشوده بر رخ من
به هیچ باب نبندد مفتح‌الابواب
هوش مصنوعی: درهای زندگی که به خاطر توکل بر خداوند به روی من باز شده است، هیچ عامل یا مانعی نمی‌تواند آن را ببندد.
چرا خورم غم روزی چو کرده روز اول
تهیهٔ سبب آن مسبب الاسباب
هوش مصنوعی: چرا باید در روزهای سخت غمگین باشم، وقتی که روز نخست تمام تلاش‌ها و زمینه‌سازی‌ها برای این مشکلات را انجام داده‌ام؟
چو بی‌طلب رسد از مطبح تو روزی من
چرا نخوانده به خوان کسی روم چو ذباب
هوش مصنوعی: وقتی روزی‌ام بی‌آنکه خواسته باشم از سفره‌ات به من برسد، چرا باید بدون دعوت به سر سفره کسی بروم، مانند مگسی که به پای کسی می‌افتد؟
به فکر مدح تو وحشی ز شر حادثه رست
توان ز حادثه رستن بلی به فکر صواب
هوش مصنوعی: وحشی در اندیشه ستایش تو است و از مشکلات و حوادث رهایی یافته است. او این را درک کرده که می‌تواند از این حوادث فرار کند، به شرطی که به فکر کار درست و عقلانی باشد.
به گاه مدح تو از کثرت ورود سخن
سزد اگر ز عطارد نمایم استکتاب
هوش مصنوعی: در زمان ستایش تو، به خاطر تعداد زیاد سخن‌ها، اگر به سرعت و با شوق از عطارد نوشتن را آغاز کنم، جایز است.
رسیده‌ام ز تو جایی که می‌کند آنجا
مخدرات سخن جمله بی‌نقاب حجاب
هوش مصنوعی: به جایی رسیده‌ام که در آن‌جا صحبت‌ها به دور از هر پرده و پوششی بیان می‌شوند.
کسی چگونه کند عیب بکر فکرت من
که دست لطف تو از روی او کشیده نقاب
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است کسی عیب‌جویی کند از فکر ناب من، در حالی که لطف تو بر روی آن پوششی کشیده است؟
به زمره‌ای سر و کار است اهل معنی را
نه از رسوم سخن با خبر نه از آداب
هوش مصنوعی: در جمعی از اهل دل و فهم، سخن گفتن به عادت‌ها و رسومات بی‌معنا نیست و آن‌ها از معنای واقعی سخنان آگاه‌اند.
کنند زیر و زبر عالمی اگر به مثل
کسی به گاه تکلم غلط کند اعراب
هوش مصنوعی: اگر کسی در هنگام صحبت کردن، به طور نادرست اعراب گذاری کند، می‌تواند باعث بروز مشکلات و اختلالات در فهم و درک مطالب شود.
همیشه تا که به جلاب منقلب نشود
ز انقلاب زمان در دهان مار لعاب
هوش مصنوعی: همواره تا زمانی که زمان تغییر نکند و مار لعاب نگیرد، من هم دچار دوندگی و تغییر نخواهم شد.
مخالف تو چنان تلخکام باد به دهر
که طعم زهر دهد در دهان او جلاب
هوش مصنوعی: دشمن تو به اندازه‌ای بدبخت و ناامید است که تلخی او همچون زهر در دهانش حس می‌شود.

حاشیه ها

1398/01/16 23:04
علی

که نسر چرخ چو مرغایی است بر سر آب
مرغابی صحیح تر به نظر می رسد.