قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در ستایش حضرت علی«ع»
تا به روی تو شد برابر گل
غنچه بسیار خنده زد بر گل
در گلستان ز مستی شوقت
جامه را چاک زد سراسر گل
بر تنش گشته پیرهن خونین
کز غمت خار کرده بستر گل
پیش روی تو آفتابی زلف
زیر زلف تو سایه پرور گل
چو رخ آتشین برافروزی
از خوی شرم میشود تر گل
ای خطت بر فراز گل سبزه
وی رخت بر سر صنوبر گل
سوی باغ آ که سبزه نو برخاست
رست از شاخههای نو پر گل
زیر پا سبزه فرش زنگاریست
بر زبر چتر سایه گستر گل
تا کشد بیخبر هزاران را
زیر دامان گرفته خنجر گل
غنچه تا لب نبندد از خنده
ریختش زعفران به ساغر گل
نیست شبنم که بهر زینت دوخت
بر کنار کلاه گوهر گل
اثر بخت سبز بین که نمود
شهر سبز چمن مسخر گل
سایه بان هر طرف سلیمان وار
زد ز بال هزار بر سر گل
تا رود خیل سبزه را بر سر
باد را می کند تکاور گل
هست قائم مقام آتش طور
بر فراز نهال اخضر گل
پی نقاشی سراچه باغ
دارد اندر صدف معصفر گل
بسته یک بند کهربا به میان
در چمن شد مگر قلندر گل
گشت یکدل به غنچه تا بگشود
خانهٔ گنج باغ را در گل
غنچه را جام جم فتاد به دست
یافت آیینهٔ سکندر گل
کرده اوراق سرخ دفتر خویش
سبز کردهست جلد دفتر گل
از کششهای قطرهٔ شبنم
بر ورقها کشیده مسطر گل
تا کند حرفهای رنگین درج
بر وی از مدح آل حیدر گل
شاه دین مرتضا علی که شدش
به هزاران زبان ثنا گر گل
بسکه در دشت خیبر از تیغش
رست از گل ز خون کافر گل
گر خزان ریاض دهر شود
نشود کم ز دشت خیبر گل
در کفش از غبار اشهب او
مشگ دارد بنفشه عنبر گل
در بغل از خزانهٔ کف او
یاسمین سیم دارد و زر گل
باد قهرش اگر بر آن باشد
ندمد تا به حشر دیگر گل
ور شود فیض او بر این ماند
تازه تا صبحگاه محشر گل
بود از رشح جام احسانش
که به این رنگ گشت احمر گل
باشد از یاد عطر اخلاقش
که بر اینگونه شد معطر گل
خلق او هست غنچهای که از او
زیر دامان نهاد مجمر گل
در ازل بسته است قدرت او
اندر این شیشهٔ مدور گل
گر نهد در ریاض لطفش پای
دمد از ناخن غضنفر گل
حرز خود گر نساختی نامش
کی شدی بر خلیل آذر گل
ای که باغ علو قدرت را
چرخ نیلوفر است و اختر گل
دم ز لطفت اگر خطیب زند
دمد از چوب خشک منبر گل
گر دهندش ز باغ قهرت آب
بردمد همچو خار نشتر گل
گر اشارت کنی که در گلشن
نبود رو گشاده دیگر گل
پیچد از بیم شحنهٔ غضبت
غنچه سان خویش را به چادر گل
گر نسیم بهار احسانت
سوی گلزار بگذرد بر گل
گردد از دولت حمایت تو
بر سپاه خزان مظفر گل
باد قهرت اگر به خلد وزد
خرمن آتشی شود هر گل
ور به دوزخ رسد نم لطفت
دود گردد بنفشه اخگر گل
خشک ماند درخت گل برجای
گر بگویی دگر میاور گل
گر به اژدر فسون خلق دمی
آورد بار شاخ اژدر گل
گر نیاید ز جوی لطف تو آب
نخل طبعم کی آورد بر گل
خیز وحشی که در دعا کوشیم
زانکه بسیار شد مکرر گل
تا شود از نتیجهٔ صرصر
پست و با خاک ره برابر گل
باد آزار آه خصم ترا
آنچه دارد ز باد صرصر گل
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در ستایش پیغمبر اکرم«ص»: کسی مسیح شود در سراچه افلاکقصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در ستایش حضرت علی«ع»: شاه انجم چو زرافشان شود از برج حمل
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تا به روی تو شد برابر گل
غنچه بسیار خنده زد بر گل
هوش مصنوعی: وقتی که صورت تو در برابر میآید، غنچهها به شدت شادمانه بر گلها میخندند.
در گلستان ز مستی شوقت
جامه را چاک زد سراسر گل
هوش مصنوعی: در باغ گل، به دلیل شوق و محبت، جامهام را پاره کردم و همه گلها را در بر گرفتم.
بر تنش گشته پیرهن خونین
کز غمت خار کرده بستر گل
هوش مصنوعی: بر تن او پیراهنی خونین است که به خاطر غم تو، بستر گل را خاره کرده است.
پیش روی تو آفتابی زلف
زیر زلف تو سایه پرور گل
هوش مصنوعی: در برابر تو، آفتابی وجود دارد که زلفهای تو به مانند سایهای، گل را پرورانده و محافظت میکند.
چو رخ آتشین برافروزی
از خوی شرم میشود تر گل
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهی آتشینی از زیبایی و جذابیت خود نشان دهی، احساس شرم به سراغت میآید و مانند گلی تر میشوی.
ای خطت بر فراز گل سبزه
وی رخت بر سر صنوبر گل
هوش مصنوعی: ای نوشتهات بر بالای سبزهزار و زیباییات بر بالای درخت صنوبر.
سوی باغ آ که سبزه نو برخاست
رست از شاخههای نو پر گل
هوش مصنوعی: به سوی باغ برو که سبزههای تازهای از شاخههای نو به وجود آمده و پر از گل هستند.
زیر پا سبزه فرش زنگاریست
بر زبر چتر سایه گستر گل
هوش مصنوعی: زیر پا فرشی از سبزههای رنگارنگ پهن شده است و بر روی آن چتر بزرگ گلها سایه افکنده است.
تا کشد بیخبر هزاران را
زیر دامان گرفته خنجر گل
هوش مصنوعی: تا زمانی که غافل از خطر هستیم، هزاران نفر را میتواند به زیر دامان خود بکشاند و با خنجر گلی به آنان آسیب بزند.
غنچه تا لب نبندد از خنده
ریختش زعفران به ساغر گل
هوش مصنوعی: تا زمانی که غنچه لبهایش را نبندد و از خندهاش رنگ زعفران به جام گل بریزد، زیبایی و شادیاش نمایان است.
نیست شبنم که بهر زینت دوخت
بر کنار کلاه گوهر گل
هوش مصنوعی: شبنم وجود ندارد که برای زیبایی، بر لبهی کلاه گلهای گرانبها دوخته شده باشد.
اثر بخت سبز بین که نمود
شهر سبز چمن مسخر گل
هوش مصنوعی: بنگر به تأثیر خوش شانسی که شهر چمن را سبز کرده و گلها را جذاب ساخته است.
سایه بان هر طرف سلیمان وار
زد ز بال هزار بر سر گل
هوش مصنوعی: در هر سو، چون سلیمان، سایهای گسترده شده است، به گونهای که هزار پر بر سر گلها سایه میافکند.
تا رود خیل سبزه را بر سر
باد را می کند تکاور گل
هوش مصنوعی: تا زمانی که نسیم، سبزهها را به جوش و خروش درآورد، گلها سر به بالا میزنند و به زندگی و زیبایی خود ادامه میدهند.
هست قائم مقام آتش طور
بر فراز نهال اخضر گل
هوش مصنوعی: درخت سبز گل تحت نور و پرتو وجود شخصی قرار دارد که مانند آتش کوه طور درخشان و با شکوه است.
پی نقاشی سراچه باغ
دارد اندر صدف معصفر گل
هوش مصنوعی: در جستجوی زیباییهای باغ، پرندهای به رنگ گلهای خوشبو درون صدفی نرم و زیبا خوابیده است.
بسته یک بند کهربا به میان
در چمن شد مگر قلندر گل
هوش مصنوعی: یک بند کهربا میان چمن قرار گرفت، شاید آن عارف درخشان گل شده است.
گشت یکدل به غنچه تا بگشود
خانهٔ گنج باغ را در گل
هوش مصنوعی: یکدل و همسو به سمت غنچه رفت تا دروازهٔ گنجینهٔ باغ را در گل بگشاید.
غنچه را جام جم فتاد به دست
یافت آیینهٔ سکندر گل
هوش مصنوعی: غنچه به زیبایی جام جمی را در دست دارد و مانند آیینهای است که زیبایی گل را نمایش میدهد.
کرده اوراق سرخ دفتر خویش
سبز کردهست جلد دفتر گل
هوش مصنوعی: کتابش را با برگهای سرخ شروع کرده، اما جلد آن زینت یافته و به رنگ سبز و گلدار درآمده است.
از کششهای قطرهٔ شبنم
بر ورقها کشیده مسطر گل
هوش مصنوعی: در اثر کششهای قطرههای شبنم بر روی برگها، نقوش زیبایی به وجود آمده که شبیه خطوط گل است.
تا کند حرفهای رنگین درج
بر وی از مدح آل حیدر گل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شخص میخواهد دربارهٔ صفات برجسته و زیبای خاندان حیدر (علی) سخن بگوید و این مدح و تمجیدها بهصورت زیبا و دلنشین بیان میشوند.
شاه دین مرتضا علی که شدش
به هزاران زبان ثنا گر گل
هوش مصنوعی: علی، شاه دین و پیشوای مذهبی، با ذکر و ستایش های فراوان از او همچون شکوفهای در بین هزاران زبان، مورد تحسین قرار گرفته است.
بسکه در دشت خیبر از تیغش
رست از گل ز خون کافر گل
هوش مصنوعی: خیبر، سرزمین پر از نبرد و جنگ است که در آن شمشیرش به قدری اثرگذار بوده که گلها از خون دشمنانش به وجود آمدهاند. این تصویر نشاندهنده قدرت و شجاعت او در میدان جنگ است.
گر خزان ریاض دهر شود
نشود کم ز دشت خیبر گل
هوش مصنوعی: اگرچه زمانه به سردی و پاییزی بودن بیفتد، اما زیبایی و شکوه دشت خیبر تحتتاثیر این تغییرات قرار نخواهد گرفت و همچنان گلها در آنجا خواهند شکفت.
در کفش از غبار اشهب او
مشگ دارد بنفشه عنبر گل
هوش مصنوعی: در پای خود از غبار رنگ شکلاتی او نشانی دارد و گل بنفشه مانند عطر کهربا را میفشاند.
در بغل از خزانهٔ کف او
یاسمین سیم دارد و زر گل
هوش مصنوعی: در دستانش، یاسمینهایی به همراه سیم و طلا دارد، گویی گنجینهای است که از زیبایی و ارزش پر شده است.
باد قهرش اگر بر آن باشد
ندمد تا به حشر دیگر گل
هوش مصنوعی: اگر باد خشمگین بشود، تا روز قیامت بویی از گل به مشام نخواهد رسید.
ور شود فیض او بر این ماند
تازه تا صبحگاه محشر گل
هوش مصنوعی: اگر رحمت و نعمت الهی به این دنیا برسد، تا روز قیامت، مانند باغی پرگل و تازه خواهد بود.
بود از رشح جام احسانش
که به این رنگ گشت احمر گل
هوش مصنوعی: وجود نیکوئی و مهربانی او باعث شده که این گل به رنگ سرخ درآید.
باشد از یاد عطر اخلاقش
که بر اینگونه شد معطر گل
هوش مصنوعی: در یاد نداشته باشیم که چه عطری از رفتار خوب او بر این گلها پاشیده شده است.
خلق او هست غنچهای که از او
زیر دامان نهاد مجمر گل
هوش مصنوعی: مردم مانند غنچههای گلی هستند که در سایه و حمایت او رشد میکنند و شکوفا میشوند.
در ازل بسته است قدرت او
اندر این شیشهٔ مدور گل
هوش مصنوعی: قدرت او از همان ابتدا در این دنیای گرد و محدود مشخص شده است.
گر نهد در ریاض لطفش پای
دمد از ناخن غضنفر گل
هوش مصنوعی: اگر لطف او در باغی قدم گذارد، از ناخن شیر هم گل میروید.
حرز خود گر نساختی نامش
کی شدی بر خلیل آذر گل
هوش مصنوعی: اگر برای خود حرز و محافظی نساختهای، چگونه میتوانی نام خود را در کنار خلیل آذرگل قرار دهی؟
ای که باغ علو قدرت را
چرخ نیلوفر است و اختر گل
هوش مصنوعی: ای کسی که باغ شرف و عظمت تو به مانند چرخ نیلوفر و ستارهای درخشان است.
دم ز لطفت اگر خطیب زند
دمد از چوب خشک منبر گل
هوش مصنوعی: اگر از لطف تو سخنوری بگوید، حتی چوب خشک منبر هم به گل تبدیل میشود.
گر دهندش ز باغ قهرت آب
بردمد همچو خار نشتر گل
هوش مصنوعی: اگر از باغ خشم تو به او آبی داده شود، برمیخیزد همانند خار که در کنار گل رشد میکند.
گر اشارت کنی که در گلشن
نبود رو گشاده دیگر گل
هوش مصنوعی: اگر اشاره کنی که در گلستان کسی نیست، دیگر گلها هم رو نخواهند گشود.
پیچد از بیم شحنهٔ غضبت
غنچه سان خویش را به چادر گل
هوش مصنوعی: از ترس خشم تو، مانند غنچهای که در چادر گلی پنهان شده، خود را به دور از نگاه دیگران میپیچم.
گر نسیم بهار احسانت
سوی گلزار بگذرد بر گل
هوش مصنوعی: اگر نسیم بهار با مهربانی تو به باغی بگذرد، بر روی گلها تاثیر خواهد گذاشت.
گردد از دولت حمایت تو
بر سپاه خزان مظفر گل
هوش مصنوعی: با حمایت تو، نیروهای خزان در گلهای پیروز میشوند.
باد قهرت اگر به خلد وزد
خرمن آتشی شود هر گل
هوش مصنوعی: اگر باد خشم و غضب تو به بهشت بوزد، هر گلی به آتش خواهد افکند.
ور به دوزخ رسد نم لطفت
دود گردد بنفشه اخگر گل
هوش مصنوعی: اگر به جهنم هم برسی، آن نم و رطوبت محبت تو تبدیل به دودی خواهد شد که گل بنفشه را به آتش خواهد کشید.
خشک ماند درخت گل برجای
گر بگویی دگر میاور گل
هوش مصنوعی: اگر به درخت گل بگویی که دیگر گل نیاورد، آن درخت دیگر خشک و بیحاصل میماند.
گر به اژدر فسون خلق دمی
آورد بار شاخ اژدر گل
هوش مصنوعی: اگر جادوهای اژدها لحظهای در دل مردم ایجاد کند، شاخ اژدها را مانند گل میسازد.
گر نیاید ز جوی لطف تو آب
نخل طبعم کی آورد بر گل
هوش مصنوعی: اگر لطف تو مانند آب به من نرسد، نخل وجودم چگونه میتواند بر گلهای دیگر شکوفا شود؟
خیز وحشی که در دعا کوشیم
زانکه بسیار شد مکرر گل
هوش مصنوعی: برخیز ای وحشی، چون ما در دعا تلاش کنیم، زیرا گل در حال تکرار و شکوفایی بسیار شده است.
تا شود از نتیجهٔ صرصر
پست و با خاک ره برابر گل
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در نهایت، نتیجهٔ سختیها و مشکلات زندگی میتواند ما را به یک حالت برابر و مشابه با خاک و گل برساند، به طوری که در برابر سختیهای زمان و حوادث زندگی، به سادگی از بین میرویم یا فراموش میشویم.
باد آزار آه خصم ترا
آنچه دارد ز باد صرصر گل
هوش مصنوعی: نسیم به ستم از درد دل دشمن تو، آنچه دارد از طبع تند، گل است.
حاشیه ها
1394/12/08 15:03
احسان
این که در بالا نوشتید رد ستایش حضرت علی غلط است.باید نوشته شود در ستایش حضرت علی
اگر به شعر هم توجه کنیم متوجه همین موضوع می شویم
1399/02/14 06:05
رفیعی
با احسانِ عزیز موافقم....لطفا اصلاح کنید