گنجور

بخش ۹ - صفت گازُر

این گازُر شوخ پاک دامن
ای آب ز دیدنت دل من
ای سرو تو ز آب دیده رُسته
ای روی تو همچو لفظِ شُسته
چون لعلِ زرشک آب حیوان
آتش در دل نموده پنهان
ماهی که شد از غمت سمندر
آتش دارد چو شمع در سر
چون شمع فسرده می کند دود
آب تو بود ازان گل آلود
از کینه ی من دلت چو پاکست
بهر چه رخ تو تابناکست
در پیش تو شیشه ی دلِ تنگ
تا باز چه ها زد است بر سنگ

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

این گازُر شوخ پاک دامن
ای آب ز دیدنت دل من
هوش مصنوعی: ای آب، این نوجوان شاداب و با وقار به خاطر دیدن تو، دل من پر از شوق و محبت شده است.
ای سرو تو ز آب دیده رُسته
ای روی تو همچو لفظِ شُسته
هوش مصنوعی: ای سرو، تو از آب چشمانم جوانه زده‌ای، روی تو همچون واژه‌ای پاک و با صفا است.
چون لعلِ زرشک آب حیوان
آتش در دل نموده پنهان
هوش مصنوعی: چون دانه‌های زرشک مانند الماس درخشانند و آتش عشق را در دل پنهان کرده‌اند.
ماهی که شد از غمت سمندر
آتش دارد چو شمع در سر
هوش مصنوعی: ماهی که به خاطر غم تو دچار آتش شده است، مانند شمعی است که در سرش روشنایی دارد.
چون شمع فسرده می کند دود
آب تو بود ازان گل آلود
هوش مصنوعی: دود ناشی از آب گل‌آلود تو مانند شمعی که خاموش شده است، باعث پژمردگی و افسردگی می‌شود.
از کینه ی من دلت چو پاکست
بهر چه رخ تو تابناکست
هوش مصنوعی: وقتی دل تو از کینه‌های من پاک است، چرا چهره‌ات این‌قدر درخشان و روشن است؟
در پیش تو شیشه ی دلِ تنگ
تا باز چه ها زد است بر سنگ
هوش مصنوعی: در برابر تو، دلِ ناراحت من مانند یک شیشه است که می‌خواهد ببیند چه چیزهایی بر روی سنگ خواهد افتاد و آسیب می‌بیند.