گنجور

بخش ۱۰ - صفت جوهری

گوهر دارد چو دیده دُر بار
با جوهریان بُوَد مرا کار
گردید ز شرم لعل ایشان
یاقوت هزار رنگ در کان
مرجان بر آن لبان پر شور
باشد چو چراغ روز بی نور
ازخجلت آن دهان و دندان
شد درّ و صدف چو لعل و مرجان
از دیدنشان چو اهل وسواس
شد سخت قمار، باخت الماس
از بس که فروغ شان زیاد است
پیوسته متاع شان کساد است
خورشید نگشته مشتری یاب
در حالت بیع کرم شب تاب
حیرت زده راست اشک خون بار
چون عین الهّر به دین زنّار

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گوهر دارد چو دیده دُر بار
با جوهریان بُوَد مرا کار
هوش مصنوعی: چشم مانند گوهری ارزشمند دارد و من باید با جواهرفروشان کار کنم.
گردید ز شرم لعل ایشان
یاقوت هزار رنگ در کان
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیا لب‌های آن‌ها، یاقوتی به هزار رنگ در دل طبیعت به وجود آمد.
مرجان بر آن لبان پر شور
باشد چو چراغ روز بی نور
هوش مصنوعی: مرجان بر لب‌های پرشور، مانند چراغی است که در روز بدون نور می‌درخشد. این یعنی زیبایی و جذابیت خاصی دارد که در هر شرایطی به چشم می‌آید.
ازخجلت آن دهان و دندان
شد درّ و صدف چو لعل و مرجان
هوش مصنوعی: به خاطر شرم و حیایی که دارد، آن دهان و دندان مثل گوهر و صدف، شبیه به لعل و مرجان زیبایی پیدا کرده‌اند.
از دیدنشان چو اهل وسواس
شد سخت قمار، باخت الماس
هوش مصنوعی: وقتی که آنها را دید، مانند آدم وسواسی بر روی یک قمار بزرگ قرار گرفت و در این بازی، الماس را باخت.
از بس که فروغ شان زیاد است
پیوسته متاع شان کساد است
هوش مصنوعی: به خاطر آن که آن‌ها بسیار درخشان و با اعتبار هستند، همیشه کالا و ارزش آن‌ها کم رونق است.
خورشید نگشته مشتری یاب
در حالت بیع کرم شب تاب
هوش مصنوعی: خورشید، مشتریی را با حالتی شبیه به کرم شب‌تاب پیدا نکرده است.
حیرت زده راست اشک خون بار
چون عین الهّر به دین زنّار
هوش مصنوعی: با حیرت و شگفتی، اشک‌هایی مانند خون از چشمانم می‌ریزد، همچون گربه‌ای که در تنگنای خود به دین و آئینی خاص چسبیده است.