گنجور

بخش ۴۲ - صفت صرافان

از غش پاکست چون عیارم
با صّرافان فتاد کارم
خرمن شده داغ دل ز اطراف
چون نقد بروی نطع صّراف
هست از خط زخم، پود و تارم
سنگِ محکِ جفایِ یارم
دل را شده صبر اگر چه روپوش
رسوا شده ام چو نقد مغشوش
دل داده ی عشق تا نزار است
طبعش با ضعف سازگار است
فربه چو شود چو بدره ی زر
در دیده ز فربهی ست لاغر
گردد پیدا ز پهلوی او
از فربهی استخوان پهلو
خورشید که شرح هجر من خواند
ایام مرا ورق چو گرداند
شد تیره ازین سیاه کاری
چون دست به وقت زر شماری
از شب روزم نموده صد نیم
زان گونه که بر محک خط از سیم
ای جان جهان که جور کوشی
بهر چه ز گفتگو خموشی
با جور کشان بود به ابرو
دایم سخن تو چون ترازو

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از غش پاکست چون عیارم
با صّرافان فتاد کارم
هوش مصنوعی: من از جنس حقیقی و خالص هستم، زیرا هنگامی که با فروشندگان و متخصصان وارد معامله می‌شوم، خود را نشان می‌دهم.
خرمن شده داغ دل ز اطراف
چون نقد بروی نطع صّراف
هوش مصنوعی: داغ دل مانند خرمنی آتش گرفته است که اطرافش را فرا گرفته و حالتی همانند پولی نقد بر روی یک سفره دارد.
هست از خط زخم، پود و تارم
سنگِ محکِ جفایِ یارم
هوش مصنوعی: زخم‌هایی که بر من خورده، نشانه‌ای از سختی‌ها و تردیدهایی است که از بی‌وفایی معشوق به من رسیده.
دل را شده صبر اگر چه روپوش
رسوا شده ام چو نقد مغشوش
هوش مصنوعی: دل صبر کرده است، هرچند که پوشش من برملا شده و مثل پولی که خالص نیست، آشکار شده‌ام.
دل داده ی عشق تا نزار است
طبعش با ضعف سازگار است
هوش مصنوعی: دل در عشق خسته و نزار شده و طبیعت شخص به خاطر این ضعف و خستگی، هماهنگ شده است.
فربه چو شود چو بدره ی زر
در دیده ز فربهی ست لاغر
هوش مصنوعی: وقتی که آدم چاق و پری می‌شود، مانند سکه‌ی طلا در چشم دیگران به نظر می‌آید؛ اما در واقع، لاغری و ضعف او نشان‌دهنده‌ی حقیقت است.
گردد پیدا ز پهلوی او
از فربهی استخوان پهلو
هوش مصنوعی: از سمت او به خاطر چاقی‌اش، استخوان‌های کناری‌اش آشکار می‌شود.
خورشید که شرح هجر من خواند
ایام مرا ورق چو گرداند
هوش مصنوعی: خورشید که قصه‌ی دوری من را بیان کرد، روزهایم را مانند ورق یک کتاب ورق زد.
شد تیره ازین سیاه کاری
چون دست به وقت زر شماری
هوش مصنوعی: از کارهای ناپسند، روزگار تاریک و gloomy می‌شود، مثل اینکه وقتی به شمردن طلا بپردازی، دستت به خاطر کثیفی‌ها آلوده می‌شود.
از شب روزم نموده صد نیم
زان گونه که بر محک خط از سیم
هوش مصنوعی: از شب تا روز به طور مداوم، به اندازه‌ی صد نیمه، به زندگی‌ام شکل داده‌ام، چنان که مانند خط نازکی از سیم برمی‌آید.
ای جان جهان که جور کوشی
بهر چه ز گفتگو خموشی
هوش مصنوعی: ای روح بزرگ که به خاطر چه چیزی تلاش و رنج می‌کشی، در عوض چرا سکوت کرده‌ای و حرفی نمی‌زنی؟
با جور کشان بود به ابرو
دایم سخن تو چون ترازو
هوش مصنوعی: با افرادی که ظلم و ستم می‌کنند، همیشه در حال بحث و گفتگو هستی؛ مانند یک ترازوی حساس که هر چیزی را به دقت اندازه می‌گیرد.