گنجور

بخش ۳۴ - صفت چیت سازان

بینی به دکان چیت سازان
شیرین پسری چو شیره ی جان
مانند بهار وقت بازی
کارش گل و برگ و شاخ سازی
چون ابر بهار میر بستان
معمار خرابی گلستان
طبعش هر گاه طرحی انگیخت
گردید تمام رنگ چون ریخت
در دم شنوی ز گلشن او
فریاد ز بلبل و ز گل بو
گویی که ز دیده ها نهانی
در قالب اوست روح مانی
از حُسن و صفا بود لبالب
هر چیز که می زند به قالَب

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بینی به دکان چیت سازان
شیرین پسری چو شیره ی جان
هوش مصنوعی: در دکان بافندگان پارچه‌های رنگین، پسری خوش‌صورت و شیرین‌زبان را می‌بینی که مانند جان هر انسانی شیرین و دل‌چسب است.
مانند بهار وقت بازی
کارش گل و برگ و شاخ سازی
هوش مصنوعی: مانند بهار که در زمان بازی خود، مشغول به شکوفایی گل‌ها و ایجاد برگ‌ها و شاخه‌هاست.
چون ابر بهار میر بستان
معمار خرابی گلستان
هوش مصنوعی: وقتی بهار می‌رسد، مانند ابری که به باغ می‌آید، معمار و سازنده گلستان را دچار تغییر می‌کند و زیبایی‌ها را دگرگون می‌سازد.
طبعش هر گاه طرحی انگیخت
گردید تمام رنگ چون ریخت
هوش مصنوعی: زمانی که طبیعت او ایده‌ای نو به ذهنش می‌آورد، تمام جلوه‌ها و رنگ‌ها به شکل جدیدی نمایان می‌شوند.
در دم شنوی ز گلشن او
فریاد ز بلبل و ز گل بو
هوش مصنوعی: در لحظه‌ای از باغ، صدای فریاد بلبل و عطر گل را می‌شنوی.
گویی که ز دیده ها نهانی
در قالب اوست روح مانی
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که روح مانی در بدن او پنهان است و از دید دیگران دور مانده است.
از حُسن و صفا بود لبالب
هر چیز که می زند به قالَب
هوش مصنوعی: هر چیزی که زیبا و پاک باشد، در آن پر شده است و به اشکال مختلف در می‌آید.