گنجور

بخش ۳۳ - صفت کحّال

کحّال که دلبری فن اوست
چشمم روشن ز دیدن اوست
از بسکه فقیر و خاکسارم
گردیده چو توتیا غبارم
از میل رهش دو دیده ی من
گردیده چو میلِ سُرمه روشن
شد سبز،خط از رخ نکویش
چشمست، غبار دار رویش
خاک رَهِ آن نگار ساده
هر گاه به دست من فتاده
هم بیخته هم خمیر کرده
چشمم به سه آب و هفت پرده

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کحّال که دلبری فن اوست
چشمم روشن ز دیدن اوست
هوش مصنوعی: چشمم از دیدن محبوبی که در زیبایی و دلبری مهارت دارد، روشن و شاداب است.
از بسکه فقیر و خاکسارم
گردیده چو توتیا غبارم
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌پولی و زندگی ساده‌ام، مثل گرد و غباری که روی توتیا نشسته، در پایین‌ترین حالت و وضعیت قرار گرفته‌ام.
از میل رهش دو دیده ی من
گردیده چو میلِ سُرمه روشن
هوش مصنوعی: چشمان من به خاطر محبت و توجه به او، شبیه به رنگ سُرمه روشن شده‌اند.
شد سبز،خط از رخ نکویش
چشمست، غبار دار رویش
هوش مصنوعی: چهره زیبا و دلنشین او باعث شده که خط سبزی بر چهره‌اش بنشیند، و غبار چهره‌اش به مانند شکوهی است که در چشمانش دیده می‌شود.
خاک رَهِ آن نگار ساده
هر گاه به دست من فتاده
هوش مصنوعی: هر بار که خاک پای آن معشوق زیبا به دستانم می‌رسد، حس خاصی پیدا می‌کنم.
هم بیخته هم خمیر کرده
چشمم به سه آب و هفت پرده
هوش مصنوعی: چشمم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و حالتی گیج‌کننده دارد، در حالی که با تأثیرات مختلف و پیچیده‌ای روبه‌رو هستم.