بخش ۳۱ - صفت شمشیرگر
سیّاف که خنده اش چو قند است
چون تیغ، نگاه او کُشنده است
آن آهوی چین چو ناخن شیر
در کف دارد همیشه شمشیر
بر شمشیرش غریب و بومی
مالند جبین چو سنگ رومی
چون تیغِ ز جوهر است دشوار
از دام، رهاییِ گرفتار
ما را شده استخوان ازین دام
شمشیر چو ماهیان در اندام
از ابروی آن نگار فتّان
افتاده گذاره تیر مژگان
این تیغ که هم چو ذوالفقار است
در دیده چو تیغ رخنه دار است
بر صفحه ی او نوشته تقدیر
با خط غبار، شکل شمشیر
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سیّاف که خنده اش چو قند است
چون تیغ، نگاه او کُشنده است
هوش مصنوعی: شخصی که مهارت بالایی در کارش دارد و خندهاش شیرین و دلنشین است، ولی نگاهش بسیار تیز و خطرناک است.
آن آهوی چین چو ناخن شیر
در کف دارد همیشه شمشیر
هوش مصنوعی: آهوهایی که در چین زندگی میکنند، مانند شیرانی که ناخنهای تیز و برنده دارند، همیشه آماده دفاع از خود هستند.
بر شمشیرش غریب و بومی
مالند جبین چو سنگ رومی
هوش مصنوعی: بر روی شمشیر او، پیشانیهایی مانند سنگهای رومی است که به دو نوع غریب و بومی میمانند.
چون تیغِ ز جوهر است دشوار
از دام، رهاییِ گرفتار
هوش مصنوعی: وقتی که شخصی از چیزهای باارزش و قیمتی مانند تیغی که از بهترین ماده ساخته شده است، به دام میافتد، رهایی از آن دام برایش بسیار سخت و دشوار خواهد بود.
ما را شده استخوان ازین دام
شمشیر چو ماهیان در اندام
هوش مصنوعی: ما به خاطر این زخمهایی که شمشیر به ما زده، مثل ماهیانی که در آب هستند، استخوانمان خرد شده است.
از ابروی آن نگار فتّان
افتاده گذاره تیر مژگان
هوش مصنوعی: ابروی آن معشوق زیبا مانند تیرهایی است که از چشمانش به سمت دلها پرتاب میشود و با زیبایی خود، دلها را درگیر میکند.
این تیغ که هم چو ذوالفقار است
در دیده چو تیغ رخنه دار است
هوش مصنوعی: این شمشیر که مانند ذوالفقار است، در چشم مانند تیغی است که نفوذ دارد.
بر صفحه ی او نوشته تقدیر
با خط غبار، شکل شمشیر
هوش مصنوعی: بر روی چهرهاش، سرنوشت با خطی کمرنگ و نامشخص مانند شکل شمشیر نقش بسته است.

وحیدالزمان قزوینی