بخش ۲۴ - صفت رفوگر
شد چاک دل من از رفوگر
بر من لب لعل او شد اخگر
شیرین سخنی در آن لب شور
شهد است در آشیان زنبور
شاید فتدش به من نظاره
شادم ز لباسِ صبرِ پاره
در دیده نگاه حسرت من
چون رشته بود به چشم سوزن
هستم ز دلِِ اسیرِ بریان
دنبالِ نگاهِ خویش پویان
کردست به نوک سوزنم صید
از چشم خودم فتاده در قید
نبود بسوی نجات راهم
شد رشته ی دام من نگاهم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شد چاک دل من از رفوگر
بر من لب لعل او شد اخگر
هوش مصنوعی: دل من به خاطر دلتنگی و بیتابی در برابر زیبایی و لبهای شیرین او دچار درد و زخم شده است.
شیرین سخنی در آن لب شور
شهد است در آشیان زنبور
هوش مصنوعی: سخنان شیرین مانند عسل در زنبورستان است.
شاید فتدش به من نظاره
شادم ز لباسِ صبرِ پاره
هوش مصنوعی: شاید او به من نگاه کند و من از دیدن آن خوشحال شوم، با اینکه دلم پر از درد و زخم است.
در دیده نگاه حسرت من
چون رشته بود به چشم سوزن
هوش مصنوعی: نگاه حسرت من در چشم دیگران به گونهای است که مانند نخ در چشم سوزن گیر کرده است.
هستم ز دلِِ اسیرِ بریان
دنبالِ نگاهِ خویش پویان
هوش مصنوعی: من از دلِ اسیر و آتش گرفتهام، در جستجوی نگاه خودم هستم.
کردست به نوک سوزنم صید
از چشم خودم فتاده در قید
هوش مصنوعی: با نوک سوزن هدفی را هدف گرفتهام که از چشم خودم گرفتار شدهاست.
نبود بسوی نجات راهم
شد رشته ی دام من نگاهم
هوش مصنوعی: در مسیر نجات، نگاهم به دامی تبدیل شد که مرا گرفتار کرد.