گنجور

بخش ۲۲ - صفت تخمه فروش

از تخمه فروش و آن لب شور
شد دیده ام آشیان زنبور
از دیدن روی آن فرشته
بر آتش غم شدم برشته
از دیدن آن نگار ساده
چون پوست ز تخمه ام فتاده
باشد دل این اسیر حیران
در تابه ی غم چو تخمه خندان
از کف دل این خراب خسته
جَسته است چو تخمه ی شکسته
بیند همه عمر خاک مالی
آنرا که بود دو دست خالی
صد فکر ازو مراست در سر
چون تخم که در کدوست مُضمر

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از تخمه فروش و آن لب شور
شد دیده ام آشیان زنبور
هوش مصنوعی: من از بینایی خود برای خریدن تخمه و آن طعم شورش، زنبور را در آشیانه‌اش دیدم.
از دیدن روی آن فرشته
بر آتش غم شدم برشته
هوش مصنوعی: از دیدن چهره آن فرشته، غم و اندوه من به شدت افزایش یافت.
از دیدن آن نگار ساده
چون پوست ز تخمه ام فتاده
هوش مصنوعی: من از دیدن آن معشوق که بسیار زیبا و ناب است، دلم به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و دچار حالتی خاص شده‌ام.
باشد دل این اسیر حیران
در تابه ی غم چو تخمه خندان
هوش مصنوعی: دل این شخص در میان غم مانند تخمه‌ای است که در تابه سرخ می‌شود و همچنان خوشحال و خندان است.
از کف دل این خراب خسته
جَسته است چو تخمه ی شکسته
هوش مصنوعی: دل خسته و آسیب‌دیده‌ام از دست رفته است، مانند دانه‌ای که شکسته و دیگر قادر به رشد نیست.
بیند همه عمر خاک مالی
آنرا که بود دو دست خالی
هوش مصنوعی: کسی که در طول زندگی‌اش تلاش نکرده و تنها مشغول به غم و غصه است، به عاقبت سختی دچار می‌شود و در نهایت چیزی جز ناامیدی و حسرت برایش نمی‌ماند.
صد فکر ازو مراست در سر
چون تخم که در کدوست مُضمر
هوش مصنوعی: من در سرم پر از افکار و ایده‌هایی هستم که مانند تخم‌هایی درون کدو پنهان شده‌اند.