گنجور

بخش ۲۰ - صفت حدّاد

حداد خبر ندارد از درد
بیهوده چه کوبم آهن سرد
آتش خواهم زدن به عالم
در کوره ی عشقِ یار چون دم
ثابت قدمم بکوی جانان
گر پتک بسر خورم چو سندان
صد شکر که تا اسیر اویم
چون آهن تفته سرخ رویم
باشد دل سخت آن پریوش
چون آهن تفته ی در آتش
باشد، در چشم گریه ی من
آبی که در او نهند آهن
گرم است سرشک چشم بیخواب
از آهن اوست جوش این آب

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

حداد خبر ندارد از درد
بیهوده چه کوبم آهن سرد
هوش مصنوعی: حداد نمی‌داند که از چه دردی باید شکایت کند، زیرا نمی‌داند چگونه بر فلز سرد ضربه بزند.
آتش خواهم زدن به عالم
در کوره ی عشقِ یار چون دم
هوش مصنوعی: خواهم در عشق محبوبم شور و هیجانی به پا کنم که همچون آتش در جهان برافروزد.
ثابت قدمم بکوی جانان
گر پتک بسر خورم چو سندان
هوش مصنوعی: من در راه محبوبم ثابت و استوار هستم، حتی اگر مانند سندان بر سرم پتکی فرود آید.
صد شکر که تا اسیر اویم
چون آهن تفته سرخ رویم
هوش مصنوعی: بسیار ممنون که تا به حال اسیر دل او هستم، چرا که مانند آهن داغ و سرخ می‌شوم.
باشد دل سخت آن پریوش
چون آهن تفته ی در آتش
هوش مصنوعی: دل آن دختر زیبا باید به قدری محکم باشد که مانند آهن، در اثر آتش نرم و خنک نشود.
باشد، در چشم گریه ی من
آبی که در او نهند آهن
هوش مصنوعی: در چشم گریه من، آبی وجود دارد که آهن به آن اضافه کرده‌اند.
گرم است سرشک چشم بیخواب
از آهن اوست جوش این آب
هوش مصنوعی: چشم بی‌خواب او از شدت غم و ناراحتی اشک می‌ریزد، و آب‌شار این اشک به خاطر تیرگی و سردی احساساتش به وجود آمده است.