گنجور

بخش ۱۵ - صفت خبّاز

خباز کزو بود فغانم
زان حسن برشته سوخت جانم
عکس مژه اش به سنگ و سندان
جا کرده چو جای پنجه در نان
هر چشمه ی کار اوست بیشک
صد چشمه برنگ نان سنگک
کز دور نگاه صبر شورش
افروخته همچو دل تنورش
عشّاق به کوی آن پریوش
چون تخمه ی روی نان آتش
چون واکند آن بهار، دکان
سوزد به تنور لاله را نان
زان لطف و صفا که با گل اوست
پیداست هر آنچه در دل اوست
تمثال منش که در ضمیر است
باشد مویی که در خمیر است
چون شان عسل ز شهد آن رو
خود نان خورش است گُرده ی او

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خباز کزو بود فغانم
زان حسن برشته سوخت جانم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که من به خاطر زیبایی آن شخص که باعث آلام و دردهایم شده، به شدت رنج می‌برم و جانم در عذاب است.
عکس مژه اش به سنگ و سندان
جا کرده چو جای پنجه در نان
هوش مصنوعی: چشم‌های او همچون رد پنجه‌ای بر نان، بر سنگ و سندان نقش بسته است.
هر چشمه ی کار اوست بیشک
صد چشمه برنگ نان سنگک
هوش مصنوعی: هر چشمه‌ای که به دست اوست، بدون تردید، منبعی از برکت و نعمت است. مانند اینکه صد چشمه از نان سنگک فراهم می‌شود.
کز دور نگاه صبر شورش
افروخته همچو دل تنورش
هوش مصنوعی: از فاصله دور، نگاه صبر شعله‌ای از شور و التهاب برانگیخته است، همانند دل یک تنور که درونش آتش می‌سوزد.
عشّاق به کوی آن پریوش
چون تخمه ی روی نان آتش
هوش مصنوعی: عاشق‌ها مانند دانه‌های روی نان داغ، به کوی آن معشوقه می‌روند.
چون واکند آن بهار، دکان
سوزد به تنور لاله را نان
هوش مصنوعی: وقتی بهار شروع می‌شود، مثل این است که در دکان لاله، نان تازه‌ای در تنور می‌پزد.
زان لطف و صفا که با گل اوست
پیداست هر آنچه در دل اوست
هوش مصنوعی: از زیبایی و صفایی که در گل او وجود دارد، می‌توان فهمید که در دل او چه احساسی نهفته است.
تمثال منش که در ضمیر است
باشد مویی که در خمیر است
هوش مصنوعی: تصویر شخصیت و وجود من در درونم همانند مویی است که در خمیر وجود دارد.
چون شان عسل ز شهد آن رو
خود نان خورش است گُرده ی او
هوش مصنوعی: چون شیرینی عسل از شهدش است، نان خورشت هم به خاطر آن مزه و لطافتش بسیار خوشمزه و لذیذ است.