بخش ۱۲ - صفت سوزنگر
آن سوزنگر که دیده ام من
دارد دهنی چو چشم سوزن
سوزن که جدا شد از دکانش
از حسرت او پرست حالش
هر چند صبر پیشه دارد
چشمی به قفا همیشه دارد
بر خواهش دل نمیکند پشت
گر رشته کند به چشمش انگشت
فولاد ازان نگار تاجیک
گردید اسیر رنج باریک
نتوان به ره وصال رفتن
باریک نگشته هم چو سوزن
زین خوش حالی که آن بت مست
سر رشته ی او گرفته در دست
آخر خواهد ز جان پریدن
سوزن، بالبست، کان آهن
در بیضه هنوز بود فولاد
کاین شوخ صلای جور در داد
این مرغ که خون به خاک آمیخت
آمد چو برون ز بیضه پر ریخت
از دوری آن بهار خندان
شد از تنم استخوان نمایان
چون کاغذ اوست پهلو من
کز وی گذرانده است سوزن
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: چکامه
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن سوزنگر که دیده ام من
دارد دهنی چو چشم سوزن
هوش مصنوعی: چشمهای او مثل سوزن تیز و نافذ است و همین باعث شده که نگاهش بسیار جذبکننده و خاص به نظر برسد.
سوزن که جدا شد از دکانش
از حسرت او پرست حالش
هوش مصنوعی: هنگامی که سوزن از دکانش جدا میشود، به خاطر درد و حسرتی که دارد، حالش بد میشود.
هر چند صبر پیشه دارد
چشمی به قفا همیشه دارد
هوش مصنوعی: هرچند که شخصی صبور است و تلاش میکند آرامش خود را حفظ کند، اما همچنان نگاهش به گذشته دوخته شده و از آن جدا نمیشود.
بر خواهش دل نمیکند پشت
گر رشته کند به چشمش انگشت
هوش مصنوعی: به دل خود رسیدگی نمیکند و پشتگرمی به آن ندارد، به جای آن با انگشت به چشمش اشاره میکند.
فولاد ازان نگار تاجیک
گردید اسیر رنج باریک
هوش مصنوعی: فولاد به خاطر آن معشوق تاجیکی، به سختی و مشکلات زیادی دچار شد.
نتوان به ره وصال رفتن
باریک نگشته هم چو سوزن
هوش مصنوعی: نمیتوان به راحتی به مقصد عشق رسید، مگر اینکه مسیر آن را به دقت طی کرد، مانند اینکه سوزن بسیار باریک است و فقط از طریق دقت میتوان از آن عبور کرد.
زین خوش حالی که آن بت مست
سر رشته ی او گرفته در دست
هوش مصنوعی: به خاطر این شادی، آن معشوق مست، کنترل او را در دست گرفته است.
آخر خواهد ز جان پریدن
سوزن، بالبست، کان آهن
هوش مصنوعی: در نهایت، سوزن از جان خود بیرون خواهد آمد، حتی اگر به آن وابسته باشد، چون آهن است.
در بیضه هنوز بود فولاد
کاین شوخ صلای جور در داد
هوش مصنوعی: در حالتی که هنوز فولاد در بیضه وجود دارد، این شوخی و بازیگوشی از نوع بد و ناپسند به گوش میرسد.
این مرغ که خون به خاک آمیخت
آمد چو برون ز بیضه پر ریخت
هوش مصنوعی: این پرندهای که خون به زمین ریخت، زمانی که از تخم بیرون آمد، پرهایش را پخش کرد.
از دوری آن بهار خندان
شد از تنم استخوان نمایان
هوش مصنوعی: از دوری آن بهار شاداب، حالا استخوانهایم از تنم آشکار شده است.
چون کاغذ اوست پهلو من
کز وی گذرانده است سوزن
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که وجود یک شخص مانند کاغذی است که به من نزدیک است و از آن عبور کرده است؛ به عبارتی، او به قدری بر زندگیام تأثیر گذاشته که حس میکنم در کنارم است و خاطرات، احساسات و تجربیاتم را تحت تأثیر قرار داده است.