گنجور

شمارهٔ ۵۸

رسید موسم پیری گذشت دور جوانی
چه خواهی ای دل غافل از این سراچه فانی
به هوش باش که دنیا پلی‌ست در ره عقبا
در این رهند همه رهگذر ز عالی و دانی
به دور زندگی و گردش زمانه به گیتی
کسی نباشد ایمن ز حادثات جهانی
ز هرچه هست در ایجاد ای پسر به حقیقت
تو برتری و دریغا که قدر خویش ندانی
به خویش آی و بیندیش ای سلاله انسان
که در جهان همه باشند همچو جسم و تو جانی
در این دو روزه عمر ای پسر به خدمت مردم
بکوش و خادم همنوع باش تا بتوانی
بکن هر آنچه که باشد به خیر جامعه وحدت
که عنقریب بگویند درگذشت فلانی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رسید موسم پیری گذشت دور جوانی
چه خواهی ای دل غافل از این سراچه فانی
هوش مصنوعی: زمان پیری فرا رسیده و دوران جوانی به پایان رسیده است. ای دل بی‌خبر از این دنیا و زودگذر، چه چیزی را می‌خواهی؟
به هوش باش که دنیا پلی‌ست در ره عقبا
در این رهند همه رهگذر ز عالی و دانی
هوش مصنوعی: در جهان هوشیار باش، زیرا که دنیا تنها گذرگاهی است برای رسیدن به سرای آخرت. در این مسیر همه انسان‌ها، چه بزرگ و چه کوچک، فقط مسافرانی هستند که در حال عبورند.
به دور زندگی و گردش زمانه به گیتی
کسی نباشد ایمن ز حادثات جهانی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این دنیا از حوادث و رویدادهای ناگوار و تغییرات زندگی در امان نیست.
ز هرچه هست در ایجاد ای پسر به حقیقت
تو برتری و دریغا که قدر خویش ندانی
هوش مصنوعی: ای پسر، از هر چیزی که وجود دارد، تو به حقیقت از همه برتری و افسوس که خودت را به خوبی نمی‌شناسی.
به خویش آی و بیندیش ای سلاله انسان
که در جهان همه باشند همچو جسم و تو جانی
هوش مصنوعی: به خودت بیا و درباره‌اش فکر کن، ای نسل انسان! در دنیا همه موجودات مانند جسم هستند، ولی تو روحی در آن‌ها.
در این دو روزه عمر ای پسر به خدمت مردم
بکوش و خادم همنوع باش تا بتوانی
هوش مصنوعی: در طول عمر کوتاه خود، به دیگران کمک کن و خدمتگزار انسان‌ها باش تا بتوانی.
بکن هر آنچه که باشد به خیر جامعه وحدت
که عنقریب بگویند درگذشت فلانی
هوش مصنوعی: هر کاری که به نفع اجتماع و اتحاد است انجام بده، زیرا به زودی خواهند گفت که فلانی از دنیا رفته است.