شمارهٔ ۳۳
می خور که هر که می نخورد فصل نوبهار
پیوسته خون دل خورد از دست روزگار
می در بهار صیقل دلهای آگه است
از دست یار خاصه به آهنگ چنگ و تار
در عهد گل ز دست مده جام باده را
کاین باشد از حقیقت جمشید یادگار
صحن چمن چو وادی ایمن شد ای عزیز
گل برفروخت آتش موسی ز شاخسار
آموختند مستی و دیوانگی مرا
دیوانگان عاقل و مستان هوشیار
از بندگی به مرتبه خواجگی رسید
هرکس که کرد بندگی دوست بندهوار
وحدت بیا و بر در توفیق حلقه زن
توفیق چون رفیق شود گشت بخت یار
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می خور که هر که می نخورد فصل نوبهار
پیوسته خون دل خورد از دست روزگار
هوش مصنوعی: نوشیدن شراب را فراموش نکن، چون کسانی که از این لذت محرومند، در هر فصل به خاطر سختیهای زندگی، دلی پر از غم و اندوه خواهند داشت.
می در بهار صیقل دلهای آگه است
از دست یار خاصه به آهنگ چنگ و تار
هوش مصنوعی: در بهار، شراب دلهای آگاه را جلا میدهد، به ویژه وقتی که در کنار آهنگهای ساز، از محبوب یاد کنیم.
در عهد گل ز دست مده جام باده را
کاین باشد از حقیقت جمشید یادگار
هوش مصنوعی: در زمان شکوفایی و زیبایی، هرگز فرصت نوشیدن شراب را از دست ندهید؛ زیرا این لحظات، نشانی از حقیقت و جاودانگی جمشید هستند.
صحن چمن چو وادی ایمن شد ای عزیز
گل برفروخت آتش موسی ز شاخسار
هوش مصنوعی: فضای باغ مانند وادی ایمن شده است، ای عزیز! گلها شکوفه زدهاند و آتش موسی از درختان روشن شده است.
آموختند مستی و دیوانگی مرا
دیوانگان عاقل و مستان هوشیار
هوش مصنوعی: دیوانگان باهوش و آدمهای هوشیار به من یاد دادند که چگونه مستی و دیوانگی را تجربه کنم.
از بندگی به مرتبه خواجگی رسید
هرکس که کرد بندگی دوست بندهوار
هوش مصنوعی: هر کسی که با humildt و احترام به دوستش خدمت کند و بندگی او را بپذیرد، به مقام عالی و ارزشمندی دست مییابد.
وحدت بیا و بر در توفیق حلقه زن
توفیق چون رفیق شود گشت بخت یار
هوش مصنوعی: بی Unity بیا و در جایگاه توفیق حضور پیدا کن، تا توفیق به مانند رفیق در کنار تو باشد و بختت را یاری کند.