گنجور

شمارهٔ ۲۴

دوشینه سخن از خم آن زلف دوتا رفت
دل بسته او گشت و روان از بر ما رفت
گویند جدایی نبود سخت ولیکن
بر ما ز فراق تو چه گویم که چه‌ها رفت
طوفان تنوری که از او مانده اثرها
آن خون دلی بود که از دیده ما رفت
از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست
از راه وفا آمد و از راه جفا رفت
بودش لب لعل تو تمنا گه رفتن
چونان که سکندر ز پی آب بقا رفت
تا لب بنهد بر لب بلقیس سلیمان
هدهد چو صبا بی‌خبر از او به سبا رفت
زاهد سوی میخانه شو و صومعه بگذار
تا خلق نگویند که از روی ریا رفت
می خوردن ما روز ازل خود بنوشتند
هان بر قلم صنع مپندار خطا رفت
مجنون‌صفت ار شد به سر کوی خرابات
وحدت به گمانم که هم از راه دعا رفت

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوشینه سخن از خم آن زلف دوتا رفت
دل بسته او گشت و روان از بر ما رفت
هوش مصنوعی: دیشب سخن از خم آن زلف دوگانه به میان آمد و دل من را به خود مشغول کرد و در همین حین، جانم از نزد او دور شد.
گویند جدایی نبود سخت ولیکن
بر ما ز فراق تو چه گویم که چه‌ها رفت
هوش مصنوعی: می‌گویند که جدایی سخت نیست، اما من از دلتنگی و فراق تو چه بگویم که چه مضیقه‌هایی برایم پیش آمده است.
طوفان تنوری که از او مانده اثرها
آن خون دلی بود که از دیده ما رفت
هوش مصنوعی: اثرهای باقی‌مانده از طوفانی که برپا شده، نشان از دل‌دردی دارد که از چشمان ما بیرون شد.
از آمدن و رفتن دلبر عجبی نیست
از راه وفا آمد و از راه جفا رفت
هوش مصنوعی: هیچ چیز عجیبی نیست که محبوب از راه محبت بیاید و از راه بی‌وفایی برود.
بودش لب لعل تو تمنا گه رفتن
چونان که سکندر ز پی آب بقا رفت
هوش مصنوعی: لبان لعلین تو آن‌قدر خواستنی هستند که در زمان جدایی، مثل سکندر که برای یافتن آب جاودان می‌رود، دل من هم به سمت آنها به‌راه می‌افتد.
تا لب بنهد بر لب بلقیس سلیمان
هدهد چو صبا بی‌خبر از او به سبا رفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که هدهد به همراه خبرهایش به سرزمین سبا رفت، سلیمان بر لب بلقیس نشسته بود و گویی هیچ خبری از آنجا نداشت.
زاهد سوی میخانه شو و صومعه بگذار
تا خلق نگویند که از روی ریا رفت
هوش مصنوعی: به سمت میخانه برو و عبادتگاه را رها کن تا مردم نگویند که تو از روی تظاهر و ریا به آنجا رفته‌ای.
می خوردن ما روز ازل خود بنوشتند
هان بر قلم صنع مپندار خطا رفت
هوش مصنوعی: در روز ازل، سرنوشت ما رقم خورده است، بنابراین تصور نکن که کار آفرینش در نوشتن آن دچار اشتباه شده است.
مجنون‌صفت ار شد به سر کوی خرابات
وحدت به گمانم که هم از راه دعا رفت
هوش مصنوعی: اگر کسی مجنون‌وار به سراغ کوی خرابات برود، به نظر می‌رسد که او نیز از طریق دعا و نیایش به آنجا رسیده است.