گنجور

شمارهٔ ۲۱

محرم راز خدایی دل دیوانه ماست
مخزن گنج نهان سینه ویرانه ماست
مشعل خور که فروزان شده بر صحن سپهر
پرتوی از مه رخساره جانانه ماست
باده افروز که خورشید می عقل فروز
هر سحر جلوه‌گر از مشرق پیمانه ماست
برو ای زاده افسرده که در محفل دوست
ما چو شمعیم و خلایق همه پروانه ماست
ما و تسبیح شمردن ز کجا تا به کجا
زلف پرچین بتان سبحه صد دانه ماست
آنچه از زلف بتان باز کند چین و شکن
تا کمند دل عشاق شود، شانه ماست
اندر این عرض و سماوات نگنجد وحدت
قلب تو عرش من است و دل تو خانه ماست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

محرم راز خدایی دل دیوانه ماست
مخزن گنج نهان سینه ویرانه ماست
هوش مصنوعی: دل دیوانه ما رازهای بزرگ خدا را می‌داند و همچون گنجی پنهان، درون این سینه خراب و خراب‌شده ذخیره شده است.
مشعل خور که فروزان شده بر صحن سپهر
پرتوی از مه رخساره جانانه ماست
هوش مصنوعی: خورشید که در آسمان می‌تابد، نوری که به زمین می‌افکند، نشانه‌ای از زیبایی و چهره دل‌نشین ماست.
باده افروز که خورشید می عقل فروز
هر سحر جلوه‌گر از مشرق پیمانه ماست
هوش مصنوعی: شراب‌پاش که هر صبح سعادتمندکننده عقل ماست، همچون خورشید از سوی مشرق ظرف شراب ما نمایان می‌شود.
برو ای زاده افسرده که در محفل دوست
ما چو شمعیم و خلایق همه پروانه ماست
هوش مصنوعی: ای فرزند غمگین، برو! زیرا ما در جمع دوستان مانند شمع هستیم و مردم همه چون پروانه به دور ما می‌چرخند.
ما و تسبیح شمردن ز کجا تا به کجا
زلف پرچین بتان سبحه صد دانه ماست
هوش مصنوعی: ما از کجا شروع کردیم و تا کجا پیش رفته‌ایم! زلف‌های پیچیده‌ی معشوقان همچون تسبیحی با صد دانه است که ما در حال شمارش آن هستیم.
آنچه از زلف بتان باز کند چین و شکن
تا کمند دل عشاق شود، شانه ماست
هوش مصنوعی: آنچه که چین و شکن زلف معشوقان را باز می‌کند و دل عاشقان را به دام می‌اندازد، شانه ماست.
اندر این عرض و سماوات نگنجد وحدت
قلب تو عرش من است و دل تو خانه ماست
هوش مصنوعی: در این دنیا و آسمان‌ها، وحدت و یکدلی تو، مانند عرش و مکانی والا است و دل تو به عنوان خانه ما محسوب می‌شود.