شمارهٔ ۱۷
به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است
به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است
ز پوست تخت و کلاه نمد مکن منعم
که در دیار فنا تخت و تاج درویش است
به تیر غمزه و نازت ز هر کنار بسی
به خون تپیده چو من سینه چاک و دلریش است
رموز رندی و مستی به شیخ شهر مگوی
که این منافق دور از خدا بداندیش است
هوای کوی خرابات و آب میخانه
به از هوای دزاشیب و آب تجریش است
بشوی دست ز دنیا و پند من بنیوش
که مهر او همه کین است و نوش او نیش است
تو را چه آگهی از حال مست مخموریست
که شحنهاش بود اندر پی عسس پیش است
من و خیال سلامت از این سفر هیهات
که سعی و کوشش رهزن ز رهنما بیش است
ز کس مرنج و مرنجان کسی ز خود وحدت
که این حقیقت آیین و مذهب و کیش است
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: کتابخانهٔ تصوف
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به کیش اهل حقیقت کسی که درویش است
به یاد روی تو مشغول و فارغ از خویش است
هوش مصنوعی: انسانهای حقیقی و عارفان، که درویش نامیده میشوند، وقتی یاد تو به ذهنشان خطور میکند، تمام توجه و تمرکزشان بر روی توست و از خود و دنیا بیخبر میشوند.
ز پوست تخت و کلاه نمد مکن منعم
که در دیار فنا تخت و تاج درویش است
هوش مصنوعی: به خاطر داشته باش که در زندگی زودگذر، زرق و برق و تجملاتی مانند تخت و کلاه ارزش چندانی ندارند؛ زیرا در دنیای فانی، مقام و موقعیت انسان به ثروت او بستگی ندارد و حتی یک درویش نیز میتواند از آنها برخوردار باشد.
به تیر غمزه و نازت ز هر کنار بسی
به خون تپیده چو من سینه چاک و دلریش است
هوش مصنوعی: در دل و جان عاشقان، تیرهای غمزه و ناز تو به شدت اثر گذاشته و آنها را به شدت آزرده کرده است. من هم که از عشق تو رنج میبرم و دردمند شدهام، با صد دردی که دارم، در این حال به عشق تو دلخوشم.
رموز رندی و مستی به شیخ شهر مگوی
که این منافق دور از خدا بداندیش است
هوش مصنوعی: بسته به محیط و شرایط، رازهای فریبندگی و شادمانی را به رهبر مذهبی نگو، چون او کسی است که از خدا دور و دارای افکاری نادرست است.
هوای کوی خرابات و آب میخانه
به از هوای دزاشیب و آب تجریش است
هوش مصنوعی: آرزو دارم که در محیط خراباتی و در کنار آب میخانه باشم، زیرا این فضا برایم جذابتر و دلنشینتر از کوه دزاشیب و آب زلال تجریش است.
بشوی دست ز دنیا و پند من بنیوش
که مهر او همه کین است و نوش او نیش است
هوش مصنوعی: دستت را از دنیا بشوی و به نصیحت من گوش بده، زیرا عشق او تنها درد و عداوت به همراه دارد و لذت او مثل زهر است.
تو را چه آگهی از حال مست مخموریست
که شحنهاش بود اندر پی عسس پیش است
هوش مصنوعی: تو چه میدانی که حال و وضعیت مستی من چگونه است، در حالی که نگهبانش خود به دنبالش میگردد.
من و خیال سلامت از این سفر هیهات
که سعی و کوشش رهزن ز رهنما بیش است
هوش مصنوعی: این متن به نوعی هشدار میدهد که در مسیر رسیدن به هدف و موفقیت، تلاش و کوشش ممکن است بیشتر از رهنما و هدایت کننده باشد. به عبارت دیگر، هر چه بیشتر در این سفر پیش میرویم، متوجه میشویم که خودمان باید بیشتر تلاش کنیم و شاید باید از خیالات و آرزوها فراتر برویم تا به مقصد برسیم.
ز کس مرنج و مرنجان کسی ز خود وحدت
که این حقیقت آیین و مذهب و کیش است
هوش مصنوعی: از دیگران ناراحت نشو و دیگران را نیز نرنجان، زیرا وحدت اصلیترین حقیقت و اصول زندگی است.