شمارهٔ ۶۲ - تاریخ منصب میردیوانی
ز حکم خسروی کز عدل و احسان
ندیده چشم گیتی همچو او شاه
شهنشاهی که در عهدش عجب نیست
نگیرد گر غبار آیینه از آه
ز بس راه ستم بسته است عدلش
زدن از کس نمی آید جز از راه
عجب نبود شود گر کهربا را
ز جیب کاه، دست زور کوتاه
ز رویش، کور بادا چشم بدبین
ز ملکش، دور بادا پای بدخواه
به دیوانداری خلق جهان شد
معین، خان عالیشان ذیجاه
سراپا جوهری کز گوهر پاک
شده آیینه سان شه را نظرگاه
چرا نبود سراپا چشم بینش؟
نظرها یافت از لطف شهنشاه!
شود از تندباد حکم عدلش
حق از باطل جدا، چون دانه از کاه
ز دیوانداری او گشت مظلوم
دگر مستغنی از آه سحرگاه
سخایش بسکه بخشد بی نیازی
غنی از خواستن گردیده دلخواه
نیارد کرد در میزان عدلش
پر کاهی زیادی کوه بر کاه
برای این مبارک منصب از دل
شبی تاریخ جو بودم که ناگاه
بتاریخ آمد از غیب این خطابش
که:«میر عدل دیوان شهنشاه »
شمارهٔ ۶۱ - تاریخ میر دیوانی زینل خان: شاهنشه دین پرور، دارای سلیمان فرشمارهٔ ۶۳ - تاریخ منصب میردیوانی زینل خان: از شناسایی شه عادل
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز حکم خسروی کز عدل و احسان
ندیده چشم گیتی همچو او شاه
هوش مصنوعی: از فرمانروایی که از عدالت و نیکی بهرهمند است، چشم جهان مانند او پادشاهی ندیده است.
شهنشاهی که در عهدش عجب نیست
نگیرد گر غبار آیینه از آه
هوش مصنوعی: پادشاهی که در زمان او شگفتیای وجود ندارد، نگران نخواهد بود که گرد و غبار آینه از نقش و تصویر او برطرف شود.
ز بس راه ستم بسته است عدلش
زدن از کس نمی آید جز از راه
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه راههای ظلم و ستم بسیار زیاد شده، برقراری عدالت از هیچکس نمیتواند برآید، جز از طریق راههایی که خود ظلم را کنار بزند.
عجب نبود شود گر کهربا را
ز جیب کاه، دست زور کوتاه
هوش مصنوعی: تعجبی ندارد اگر که ابرهای تیره و سنگین به جایی برسند که در آسمان تنها کمی کاه باشد و نتوانند به آنجا دست پیدا کنند.
ز رویش، کور بادا چشم بدبین
ز ملکش، دور بادا پای بدخواه
هوش مصنوعی: چهرهاش موجب نابینایی حسودان باشد و از سرزمینش، قدمهای بدخواهان دور باد.
به دیوانداری خلق جهان شد
معین، خان عالیشان ذیجاه
هوش مصنوعی: در مقام دیوانسالاری، او به دقت به مردم و نظم جهانی کمک کرد و در عین حال منزلتی والا و برجسته دارد.
سراپا جوهری کز گوهر پاک
شده آیینه سان شه را نظرگاه
هوش مصنوعی: تمام وجودش مثل یک جواهر است که از خلوص و پاکی به وجود آمده و مانند آیینه، نگاهش به شاه دارد.
چرا نبود سراپا چشم بینش؟
نظرها یافت از لطف شهنشاه!
هوش مصنوعی: چرا کسی که تمام وجودش را به درک و بینش اختصاص دهد، وجود ندارد؟ چرا که نگاهها بر اثر مهربانی شاه، به درک و فهم میرسند!
شود از تندباد حکم عدلش
حق از باطل جدا، چون دانه از کاه
هوش مصنوعی: به وسیله تندباد، قضاوت عادلانه اش حق را از باطل تفکیک میکند، همانطور که دانه را از کاه جدا میسازد.
ز دیوانداری او گشت مظلوم
دگر مستغنی از آه سحرگاه
هوش مصنوعی: به خاطر شگفتی و خودشیفتگی او، کسی که در ابتدا مجبور به ناله و زاری در صبحگاه بود، حالا دیگر نیازی به آن ندارد.
سخایش بسکه بخشد بی نیازی
غنی از خواستن گردیده دلخواه
هوش مصنوعی: سخاوت و generosity او به قدری زیاد است که دیگر نیازی به خواستن ندارد و دلش به آنچه میخواهد راضی شده است.
نیارد کرد در میزان عدلش
پر کاهی زیادی کوه بر کاه
هوش مصنوعی: در پرتو عدالت او، حتی کوچکترین کارهای ناپسند نیز به اندازه کوه بزرگ جلوه نمیکند.
برای این مبارک منصب از دل
شبی تاریخ جو بودم که ناگاه
هوش مصنوعی: برای این مقام ارزشمند، از عمق دل شب تاریخ جستجو میکردم که ناگهان...
بتاریخ آمد از غیب این خطابش
که:«میر عدل دیوان شهنشاه »
هوش مصنوعی: از غیب پیامی به تاریخ رسید که میگفت: «سردستهی عدالت، دیوان شاه نشسته است».