شمارهٔ ۵۷ - تاریخ مرگ ملابوذر فرزند مولانا خلیل الله قزوینی
ز گلزار «خلیل » خلت آیین
که از وی دیده خلقی است روشن
عجب زیبا گلی دست اجل چید
که از جان هزاران خاست شیون!
نهال نورسی شد کنده زین باغ
که از وی جامه ها شد چاک برتن
دری رفتش ز دامان عطوفت
کزو درها ز چشم آمد بدامن
چه سان دید این مصیبت چشم پاکش؟
که نبود گوش را تاب شنیدن!
از این طاقت گداز آتش الهی
بدل سازش چراغ صبر روشن
خلیل آسا، برو از لطف یارب
بکن این آتش بود الکن
خرد تاریخ آن میخواست گوید
ولی زین غم زبانش جانسوز گلشن
خرد تاریخ آن میخواست گوید
ولی زین غم زبانش بود الکن
که خود گفت آن محیط فضل و دانش
«ز دیده رفته نور دیده من »
بود تا رفتگان را خاک، یارب
نگیرد گرد اندوهیش دامن
بود تا چرخ بر جا، چرخ دانش
بمهر رای او بادا مزین
شمارهٔ ۵۶ - تاریخ بنای گنبذی: در عهد شاه دادگر، زیبنده تاج و کمرشمارهٔ ۵۸ - در بنای مسجد کیخسرو خان: بحکم شاه دین «عباس ثانی » آنکه در عهدش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ز گلزار «خلیل » خلت آیین
که از وی دیده خلقی است روشن
هوش مصنوعی: از باغ خلیل، سنتی را بیاور که به واسطه او چشمان مردم روشن شده است.
عجب زیبا گلی دست اجل چید
که از جان هزاران خاست شیون!
هوش مصنوعی: شگفتانگیز است که چقدر زیبا گلی توسط سرنوشت چیده شد، گلی که باعث شد هزاران نفر از جان خود ناله و فریاد کنند!
نهال نورسی شد کنده زین باغ
که از وی جامه ها شد چاک برتن
هوش مصنوعی: درختی جوان و تازهای که از این باغ جدا شده، باعث شد که لباسها از تن پاره شوند.
دری رفتش ز دامان عطوفت
کزو درها ز چشم آمد بدامن
هوش مصنوعی: دری از دامن محبت و مهربانی دور شد و این محبت به گونهای بود که او را به سرنوشت بدی دچار کرد.
چه سان دید این مصیبت چشم پاکش؟
که نبود گوش را تاب شنیدن!
هوش مصنوعی: چگونه چشم پاکش قادر به مشاهده این مصیبت شد؟ که گوشش تاب شنیدن آن را نداشت!
از این طاقت گداز آتش الهی
بدل سازش چراغ صبر روشن
هوش مصنوعی: از این شدت و سختی، دل را به نور صبر مجهز کن و روشنایی آن را افزایش بده.
خلیل آسا، برو از لطف یارب
بکن این آتش بود الکن
هوش مصنوعی: ای خلیل، از جانب خداوند نیکی کن و این آتش را که بیفایده است، خاموش کن.
خرد تاریخ آن میخواست گوید
ولی زین غم زبانش جانسوز گلشن
هوش مصنوعی: خرد تاریخ میخواست بگوید که او چه حوادثی را تجربه کرده، اما به خاطر این درد و غم، نتواسته است به راحتی سخن بگوید و زبانش به شدت از بیان این مسائل رنج میبرد.
خرد تاریخ آن میخواست گوید
ولی زین غم زبانش بود الکن
هوش مصنوعی: تاریخ میخواست حقایق خود را بیان کند، اما به خاطر غمی که داشت، قادر به سخن گفتن نبود.
که خود گفت آن محیط فضل و دانش
«ز دیده رفته نور دیده من »
هوش مصنوعی: آن شخصی که در علم و دانش سرآمد بود، این را گفت که «نور چشم من از دیدهام رفته است».
بود تا رفتگان را خاک، یارب
نگیرد گرد اندوهیش دامن
هوش مصنوعی: خدایان، باعث نشو که غم و اندوه رفتگان، دامن زمین را آلوده کند.
بود تا چرخ بر جا، چرخ دانش
بمهر رای او بادا مزین
هوش مصنوعی: تا زمانی که جهان به گردش خود ادامه میدهد، علم و دانش تحت تأثیر و زیور اندیشه و نظر او باشد.