شمارهٔ ۶
چه درگاه؟ درگاه شاه گزین!
امام هدی، قبله هشتمین!
چه درگاه؟ درگاه شمع هدی!
شه دین علی بن موسی الرضا
امامی که از یاد قدرش زمین
شد انگشتر آسمان را نگین
از آن است پیر خرد تازه رو
که رخ شسته از چشمه رای او
ز رایش نظر یافت مرآت علم
ز قدرش گران شد ترازوی علم
کرم دستگیری از او یافته
شجاعت دلیری از او یافته
رخ ذلت از خاک او پر صفا
سر طاعت از مهر او عرش سا
اگر نه غبار درش توتیاست
بگو دیده روز، روشن چراست؟!
کی این آب و رنگ است در گوهرش
نساید اگر مهر، رخ بردرش؟!
بود ریزش رحمت بیحساب
گل سجده درگهش را گلاب
ز شرح کمالش، زبان یک ورق
ز در ثنایش، دهان یک طبق
سخن در مدیحش بود زآن فزون
که از عهده اش گفتن آید برون
زبان را ببازار او نیست دست
ز وصفش سخن ورنه بر می شکست
دل معنی از فکر مدحش فگار
زر لفظ از نام او سکه دار
ندارد سخن مدحتی در خورش
از این پس سر فکر و خاک درش
چه در قبله آرزوی ملک
چه در سجده گاه شکوه فلک
ز گلریزی سجده از فرق ها
ازو تا به جنت بسی فرق ها
ز فیض اجابت در آن آستان
شکفت از دعا غنچه های دهان
در آن روضه از اشک اخلاص ها
شده بر فلک نخل های دعا
در و رسته از اشک چشم ملک
گل آفتاب از سفال فلک
ز بس جذبه با خاک آن منزل است
از آن روضه بیرون شدن مشکل است
ندانم در آن روضه پرصفا
چه سان میرود کوری از دیده ها؟!
چراغان آن روضه دانی ز چیست؟
بصد شمع جویای هر حاجتی است
بر نور آن بارگاه از ادب
سیه شد نفس بس که دزدید شب
برش تا دم نور زد بی حجاب
لب صبح تبخاله زد ز آفتاب
مگو گنبذ است، آفتابی است آن
ز دریای رحمت حبابی است آن
گریزان از او تیرگی با شتاب
چو دود شب از مجمر آفتاب
بود آسمان پیش آن بارگاه
چو نقش کلف بر رخ قرص ماه
چنان است پیشش سپهر بلند
که از مجمری جسته باشد پسند
از آن رشک افلاک گردیده است
که برگرد آن خاک گردیده است
خطوط شعاعی از آن بارگاه
کشد میل در دیده مهر و ماه
مگر سجده کرده است صبحش ز دور
که از مهر دارد بسر تاج نور؟!
ز بس نور قندیل آن بارگاه
نماند او نامه کس، سیاه
ز بس نور آن صحن قدسی مکان
چو شمعی است جاروب آن آستان
بود صحن آن روضه عرش سای
حصار امانی ز قهر خدای
حصارش از آن گنبذ چون سپهر
درخشنده چون هاله ماه و مهر
بر گنبذش آسمان در نظر
نمایان چو فیروزه از تاج زر
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چه درگاه؟ درگاه شاه گزین!
امام هدی، قبله هشتمین!
هوش مصنوعی: چه درگاهی؟ درگاه شاه انتخاب شده! امام هدایت، قبله هشتمین!
چه درگاه؟ درگاه شمع هدی!
شه دین علی بن موسی الرضا
هوش مصنوعی: این جمله به بیان احترام و ارادت به یکی از شخصیتهای بزرگ اسلامی، امام رضا (علی بن موسی الرضا)، اشاره دارد. در اینجا به درگاه او به عنوان یک نور و هدایتگر اشاره شده است که میتواند نماد راهنمایی و روشنایی در دین باشد. این بیان نشاندهنده جایگاه والای امام رضا در قلب پیروان اوست و از محبت و ارادت آنها به ایشان حکایت میکند.
امامی که از یاد قدرش زمین
شد انگشتر آسمان را نگین
هوش مصنوعی: امام بزرگی که فراموش شد، انگشتری از آسمان را به زیور خود آراسته است.
از آن است پیر خرد تازه رو
که رخ شسته از چشمه رای او
هوش مصنوعی: پیر دانا و باتجربهای که چهرهاش به طور تازه و پاکیزهای شسته شده، نشاندهندهی نظرات و آگاهیهای عمیق اوست.
ز رایش نظر یافت مرآت علم
ز قدرش گران شد ترازوی علم
هوش مصنوعی: از دیدگاه او، دانایی مانند آینهای است که به خوبی نشان میدهد؛ به اندازهای که شخصیت و مقام او بالا رفته، وزن علم و دانش نیز سنگینتر شده است.
کرم دستگیری از او یافته
شجاعت دلیری از او یافته
هوش مصنوعی: او از محبت و لطف او احساس شجاعت و دلیری کرده است.
رخ ذلت از خاک او پر صفا
سر طاعت از مهر او عرش سا
هوش مصنوعی: چهره خضوع و فروتنی او از خاکی پاک و زیبا نشأت میگیرد و در این حال، عشق و محبت او ما را به آسمان میبرد.
اگر نه غبار درش توتیاست
بگو دیده روز، روشن چراست؟!
هوش مصنوعی: اگر در چشمان تو غباری وجود ندارد، پس چرا روز به این روشنی است؟
کی این آب و رنگ است در گوهرش
نساید اگر مهر، رخ بردرش؟!
هوش مصنوعی: آیا میشود که اگر عشق و محبت در دلش نباشد، زیباییهای ظاهری نتواند تأثیری در ارزش او داشته باشد؟
بود ریزش رحمت بیحساب
گل سجده درگهش را گلاب
هوش مصنوعی: بارش رحمت خداوند به قدری فراوان است که گلها به نشانه سجده، خود را به گل گلاب تبدیل میکنند.
ز شرح کمالش، زبان یک ورق
ز در ثنایش، دهان یک طبق
هوش مصنوعی: کسی نمیتواند به طور کامل از صفات و زیباییهای او صحبت کند، همانطور که یک ورق کاغذ نمیتواند تمام ویژگیهایش را بیان کند و دهان یک ظرف بزرگ هم نمیتواند تمام اظهارات را محصور کند.
سخن در مدیحش بود زآن فزون
که از عهده اش گفتن آید برون
هوش مصنوعی: سخن درباره عظمت او فراتر از آن است که بتوان به خوبی بیانش کرد.
زبان را ببازار او نیست دست
ز وصفش سخن ورنه بر می شکست
هوش مصنوعی: اگر زبان به بازار برود و از توصیف او ناتوان باشد، در این صورت، زبان به راستی از بیان ویژگیهایش عاجز میماند و به راحتی میشکند.
دل معنی از فکر مدحش فگار
زر لفظ از نام او سکه دار
هوش مصنوعی: دل به خاطر فکر کردن به صفات و ویژگیهای او به شدت متاثر و غمگین است، زیرا من نمیتوانم با کلمات به اندازه ارزش و اهمیت او اشاره کنم.
ندارد سخن مدحتی در خورش
از این پس سر فکر و خاک درش
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که از این پس، توانایی و دیدگاه ما در ستایش خورشید به قدر و عمق آن نمیرسد و تنها باید خاک را بر سر بگذاریم. در واقع، این جمله بیانگر ناتوانی در وصف و ستایش greatness خورشید است.
چه در قبله آرزوی ملک
چه در سجده گاه شکوه فلک
هوش مصنوعی: در هر دو حالت، چه در زمان دعا و آرزوی رسیدن به مقام و سلطنت و چه زمانی که در حال عبادت و نماز هستیم، میتوان زیبایی و عظمت جهان را مشاهده کرد.
ز گلریزی سجده از فرق ها
ازو تا به جنت بسی فرق ها
هوش مصنوعی: از ریختن گل و گلاب بر سرها تا رسیدن به بهشت، تفاوتهای زیادی وجود دارد.
ز فیض اجابت در آن آستان
شکفت از دعا غنچه های دهان
هوش مصنوعی: به خاطر لطف و قبول دعا در آن مکان مقدس، گلهای زیبایی از درخواستها و خواستهها در دلها رشد کرد.
در آن روضه از اشک اخلاص ها
شده بر فلک نخل های دعا
هوش مصنوعی: در آن مکان مقدس، اشکهای خالصانهای بر سر درختان دعا جاری شده است.
در و رسته از اشک چشم ملک
گل آفتاب از سفال فلک
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که از اشک چشم فرشتگان، گلهای زیبا به وجود آمده و آفتاب از خاک آسمان شکل گرفته است. به نوعی، این ابیات به زیبایی و جلال آفرینش اشاره دارند و نشان میدهند که هر چیزی در جهان، حتی از دل رنج و اندوه، میتواند به چیزی زیبا و ارزشمند تبدیل شود.
ز بس جذبه با خاک آن منزل است
از آن روضه بیرون شدن مشکل است
هوش مصنوعی: به خاطر جذابیت و دوستی عمیق با این مکان، ترک آن بسیار دشوار است.
ندانم در آن روضه پرصفا
چه سان میرود کوری از دیده ها؟!
هوش مصنوعی: نمیدانم در آن باغ زیبا چگونه است که کسی از دیدن آن محروم میشود؟
چراغان آن روضه دانی ز چیست؟
بصد شمع جویای هر حاجتی است
هوش مصنوعی: چراغانی آن مکان به چه علت است؟ نورانی شدن با صد شمع در جستجوی برآورده شدن هر خواستهای است.
بر نور آن بارگاه از ادب
سیه شد نفس بس که دزدید شب
هوش مصنوعی: به خاطر عظمت و زیبایی آن مکان، نفس آدمی از شدت ادب و احترام، سست و سیاه شد، زیرا که شب به طرز خفی و آرامی در آنجا نفوذ کرد.
برش تا دم نور زد بی حجاب
لب صبح تبخاله زد ز آفتاب
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به توصیف لحظهای از صبح میپردازد که نوری درخشان به زمین میتابد. این نور به نوعی زیبایی صبح را نمایان میکند و به تصویر کشیدن بیداری طبیعت از خواب شبانه و تأثیر آفتاب بر زندگی و نشاط روز اشاره دارد.
مگو گنبذ است، آفتابی است آن
ز دریای رحمت حبابی است آن
هوش مصنوعی: نگو که این فقط یک تکه گنبد است، بلکه آن یک آفتاب است که از دریای رحمت، حبابی از آن برخاسته است.
گریزان از او تیرگی با شتاب
چو دود شب از مجمر آفتاب
هوش مصنوعی: از تیرگیها به سرعت دور میشوم، مانند دودی که از مشعل آفتاب میگریزد.
بود آسمان پیش آن بارگاه
چو نقش کلف بر رخ قرص ماه
هوش مصنوعی: آسمان در مقابل آن مکان مقدس، مانند لکهای تیره بر روی چهرهی روشن ماه به نظر میرسد.
چنان است پیشش سپهر بلند
که از مجمری جسته باشد پسند
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف وضعیتی اشاره دارد که در آن وجود یا مقام فرد به اندازهای بلند و ارزشمند است که میتوان آن را با آسمان بزرگ مقایسه کرد، به طوری که این مقام از هرگونه محدودیت یا قید و بندی فراتر رفته و حالت خاص و پسندیدهای پیدا کرده است.
از آن رشک افلاک گردیده است
که برگرد آن خاک گردیده است
هوش مصنوعی: به خاطر زیبایی و جذابیتی که زمین دارد، آسمان به آن حسادت میورزد.
خطوط شعاعی از آن بارگاه
کشد میل در دیده مهر و ماه
هوش مصنوعی: از آن کاخ زیبا، پرتوهایی مانند خطهای مستقیم به سمت خارج میتابد و در نگاه خورشید و ماه کشش و جاذبهای ایجاد میکند.
مگر سجده کرده است صبحش ز دور
که از مهر دارد بسر تاج نور؟!
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که صبح به خاطر دوری از نور، با سجدهای خود را تسلیم کرده باشد تا از مهر و آفتاب، تاجی از نور بر سر بگذارد؟
ز بس نور قندیل آن بارگاه
نماند او نامه کس، سیاه
هوش مصنوعی: به خاطر نور زیاد قندیل، در آن کاخ هیچ نامهای از کسی نمانده و همه چیز به رنگ سیاه درآمده است.
ز بس نور آن صحن قدسی مکان
چو شمعی است جاروب آن آستان
هوش مصنوعی: به دلیل نور فراوان و مقدس آن مکان، فضای آن مانند شمعی است که گرد و غبار و آلودگیهای اطراف را پاک میکند.
بود صحن آن روضه عرش سای
حصار امانی ز قهر خدای
هوش مصنوعی: محل آن باغ بهشتی، مانند عرش و آسمان، به عنوان یک پناهگاه امن از خشم خداوند فراهم آمده است.
حصارش از آن گنبذ چون سپهر
درخشنده چون هاله ماه و مهر
هوش مصنوعی: حصاری که دور این بنای زیبایی کشیده شده، همچون آسمان میدرخشد و شبیه به هالهای است که دور ماه و خورشید میچرخد.
بر گنبذش آسمان در نظر
نمایان چو فیروزه از تاج زر
هوش مصنوعی: آسمان بر روی گنبد او به وضوح نمایان است، مانند فیروزهای که در تاج طلا میدرخشد.